برزخیان دوزخی تازه می فهمند که اشتباه کرده اند طلب بخشش کرده تا دو باره برگردند به دنیا و زمین خوار
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست تقدیم به روی ماه عالم مهدی موعود منجی تمام عالم هر که منجیست خدا یارو نگهدارش باد هم که عیسی و موسی محمد باشد طراح و نوسینده حجت اله عرفانیان مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صدحدیث آئینه روی محمد علیست دره علم خدا غیر از علی نیست جانشینه مصطفا این مرتضی مولاء علیست به ابجد خانواده محترم پیامبر583 پادشاه اصلی عالم 583محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583پادشاه اصلی عالم 583به قرارداد الله 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583 583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت محمد علی فاطمه حسن حسین 583 میشود 385 شیعه 385 74 فرقه گمراه دین اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد 245 دینه بحق الله 245 افق دین اسلامه حق245اسلامه حق245 فاطمه +علی =245 علی110+135فاطمه=245 یا اسلام محمد 245 با اسلام علی 245دین الهی فاطمه 245با اسلام علی 245 با اسلام بحق بدینه حق اللهی 245 با دین انسان 245 اهل منطقی 245بسیجیان علی 245 مقام جانباز 245دعا کنید مهدی بیاید 245 انقلابیان 245 بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر =245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245 سلطان سریرولایت علی قل انماولی یکم الله علی245مدار245مراد245 ما شیعیان فقط اهل بیت پیامبر را دوست میداریم و از کفار قریش بیزاریم به ابجد با قاصبان اهل بیت 786-245 اسلامه حق 245 علی فاطمه =541 عمر ابوبکر 231 باقاصبه دین الله231 ابوبکر231 راه دزدی231 فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385فرق نمیکند که سنی بر حق باشد یا شیعه وحدت اسلام برایم مهم است و پذیرش بحق به ابجد وحدت کل اسلام 600 منهای 541 ابوبکر و عمر = 59 مهدی 59 بزودی خواهد آمد و همه ادیان را به وحدت فرا میخواند ما باید کمکش کنیم صحابه حضرت مهدی بودن زحمت داردو 202دین الهی محمد 202 یعنی علی 110+92 محمد=202 بلغ اولا بکمالهی کشف دوجا به جمالهی حسنت جمیعو خصالحی صلو علیه و آلهی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"علیا"یا علی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بوود نام مولاء الهی بحق که وصی مصطفی مرتضایی بت شکنی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 به ابجد 12منتخب12 اسلام 12 حق 12اخلاق12 نجاتبخش 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12هوا 12 ساعت 12 ماها 12 قلب 12جانها 12حم 12 گل گل12 دلی که نیست حب علی سنگ است چرا که نور وی و نور حق هماهنگ است مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست وصی بحق محمد سلام سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ سلام بر جمال حیدر کرار اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیسو حیل دیو مسلمان نشود فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به هزار نام خدا قسم 1000به ابجد محمد مصطفا 92 قسم = 1092 منهای ابجد سه خلیفه کن 1202- منهای 1092 = 110مولا و مقتدای عالم علیست افتخار دین 1346- 1202= 144 ضرب 12 امام در خودش 144 ابجد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا" و لا تفرقو 144 گمراه دین 310 عمر 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق 310بفریبی ها310مکرن310 کفری 310گمراه دین310عمر 310منکر310 نیرنگ310عمر310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهله دینه310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه 310احمقان اهل دینی 310 فاسدان پلید دین ها 310 بمار زنگی 310کفری 310 عمر 310 310کلب کلب هار310 ابله منافقا 310نمرودی310 ناحق عالمی 310 عمر 310بمار زنگی 310منکر 310جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 اباجهل در دین 310 ابالهبا در دین 310 اباجهل در دین 310 بیداد گران ابله 310 قاصبان بدین 310نامردیه 310 کفری 310 عمر 310 گمراه دین 310یا بلاء دین اسلام 310نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310دلیل نفاق310 عمر 310 جاهل منافق310 ابله منافقا 310 با اهل منافق 310 310اباجهل در دین 310 کفری310 احمقهای فاسد 310 منکر 310 حرامزاده پلید 310وهابی کودن دین اسلامی310 قاصبان بدین 310 رمززناه 310 گمراه دین310 کوره دینیه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین310یا بلاء دین اسلام 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 دلیله نفاق310کفری310 نیرنگ310نمرودی 310 کلب کلب هار 310 عمر 310سگ هار پلید 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310یا بلاء دین اسلام 310 سگ مردها310 نیرنگ 310نمرودی 310سامری310 گمراه دین310یا بلاء دین اسلام 310 نیرنگ 310 منکر 310 کفری 310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310ناهنجار 310پلیدی بقاصبانی 310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310احمق بی دین ها 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 گراز ناهلی 310 دزده دین اسلامی 310 نار جهیما310بدعت شیطانه 851-541= 310عمر 310 با اهل منافق 310 حرامیان 310 بمزاحم های دین اسلام 310 رزل بدینی 310 با اهل منافق 310 اهل دین دین عدوالله 310عمرفاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310 مفسدین به جهان310 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310 310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310بفریبیها310 مکرن310 کفری310گمراه دین310عمر 310قاصبه دین الله310 فریب کاران اهل عالمی 715 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 310 عمر 310 گمراه دین 310خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 اهل بی مغز بدین 231ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه 231 قاصب ابله 231231محکومان بدین 231ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231 فاسق231 اهل بقاصب231یا اهل مفسد 231 اهل نامرد 231 محکومان بدین231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231 با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی 231لانه جاسوسیه231 ادیانی جعلی باطل 231 دورویه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر نابحق دینها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن 310کفری310 ناحق عالمی310 عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه 310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید 310 پلیدها احمق نادان 310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231ابله بکل عالم 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 احمق ملحد 231 اشراردینها772-541 عمر و ابوبکر= 231 با فاجعه جهانی 231 به لعین دین 231 ابوبکر231لعین بدین231 بکودن احمق 231 دین حرام الهی 231 نفاق 231 عصیان 231 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم - 310 عمر =661 عثمان -231 ابوبکر =430 مقصر به ابجد (ریاست کفر )971 ظالم میباشد 971-661 عثمان = 310 عمر310 با قاصب دین الهی 310 عمر 310 منکر 310 حرامیان 310 کفری 310 عمر ابوبکر231+ 310عمر 310ناحق عالمی = 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند به ابجد صغیر شیطان 22 مقصر 22 هذیان 22 عمر22شیطان 22 ابابکر22دشمن اسلام22 مجرمان 22 منافقان 22 بدبختی 22 بدیها 22 دروغ 22نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا من از خار سر دیوار دانستم بناحقی دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت عمر به او سم ری سامری قوم محمد او را به درک اسفل سافلین فرستاد در طبقه سوزان جهنم که به آنجا اسفله سافین میگویند فقط شیطان نمرود شداد حامان فرعون عمر ابابکر شمر یزید معاویه و بت پرستان و قاصبان ولایت را عذاب میکنند قرار دارندهفت طبقه زیرداخل جهنم سوزان ترین جای جهنم را درک اسفله سافلین میگویند علمی فراتر از کهکشان ریاضی در قرآن به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر عمر 541 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541گمراه دین بناحق دینها 541 ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541جهل عرب ابله به کل عالم 541 اباجهل در دین عقیده باطل 541کفری دین حرام الهی 541دلیل نفاق به لعین دین 541 به دقل باز کودن با قاصب کل دین541 پلید ناکسان حرامیان 541ابله منافقا بناحق دین ها 541 بی دینها احمق جاهل منافق 541جهل عرب عقیده باطل541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541 با قاصب کل دین نفاق541 کافر پلید دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام با دشمن ابله نادان 541 به نامرده ابله دین 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541آفت کلی 541انحرافه دین اسلام یا حقه بازان پلید اسلامی به نامرده ابله دین 541 عقیده باطلی نامردی 541 با منافقان ابله ملحد نادان 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541انحرافه دین اسلام 541
قالب وبلاگ 1
داستانهای زندگی 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
بزرگترین سامانه تبادل لینک 1
بهترین ریمل - ریمل حجم دهنده و بلند کننده 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 437
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



به ابجدظالم 971- 430 مقصر = 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541توهین دین ها 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 مجرمین بدین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 مرگ کافر 541 آفتین 541 عداوتین 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 آل سعود 171 +370 شیطان = 541 قاتلی 541 دشمنه اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکس های اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 مردان گمراه 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541 به اولین قاصبان احمق پلید 541 نامردان اصلی دین 541 به ابجد آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 میباشند 541احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 با ناکسهای اهل قرآن 541 مقصرا دین الهی 541 فاسد ترین نامرد اهل دین 541 مجرمین بدین اسلام 541مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر


ولی پیامبران الهی خوب به یاد دارند امیرالمومنین در این آزمون رتبه نخست را کسب نمود و در قرآن بارها و بارها از او و شیعیان یارانش به نیکی یاد شده است قرآن میفرماید در قیامت همه در گرو اعمالشان هستند الا اصحاب الیمین اصحاب امیر المومنین علی {ع} کسانی که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهند اصحاب یمین به ریاضی قرآن یمین 110علی110 یمین110 دین الهی110ولی دین110 علی
آنچه را خداوند از انسان ها خواست تا به آن پاسخ گویند به ربوبیت او، نبوت انبیاء و ولایت ائمه (علیهم السلام)مربوط می شد. اما سوال اول که درباره پروردگاری خداوند بود در قرآن آمده است که فرمود:
«الست بربکم؟ قالوا: بلی»(1)
آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری.
در مورد نبوت و ولایت نیز روایات فراوانی مطرح شده اند که به نقل برخی از آنها می پردازیم.
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
«کان المیثاق ماخوذا علیهم لله بالروبوبیه و لرسوله بالنبوه و لامیرالمومنین و الائمه علیهم السلام بالامامه. فقال الست بربکم و محمد نبیکم و علی امامکم و الائمه الهادون ائمتکم؟ قالوا بلی».(2)
پیمانی که از آنها گرفته شد برای ربوبیت خدا و نبوت فرستاده او و امامت امیرالمومنین و ائمه (علیهم السلام)بود. پس به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و محمد پیامبر شما و علی و ائمه (علیهم السلام)امامان شما نیستند؟ گفتند: آری.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:
خداوند جان پیامبری را نگرفت تا اینکه اول به او امر کرد به بهترین فرد از جمعیت قبیله خود وصیت کند جانشین او باشد و به من هم امرا کرد وصیت کنم. عرض کردم:خدایا! من به چه کسی وصیت کنم؟
فرمود: ای محمد! به پسر عمویت علی بن ابیطالب وصیت کن. به راستی که من او را در کتاب های آسمانی گذشته تأیید و تثبیت کردم و در آنها نوشته شد که او جانشین تو خواهد بود و بر این جانشینی از خلایق و پیامبران و فرستادگانم پیمان گرفتم و پیمان آنها بر ربوبیتم و نبوت تو و ولایت علی بن ابی طالب بود.(3)
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
وقتی خدای عزوجل اراده کرد انسان ها را بیافریند آنها را خلق کرد و در محضر خود پراکنده ساخت. آن گاه فرمود: پروردگار شما کیست؟ اولین کسی که زبان به سخن گشود رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و امیرالمومنین و ائمه(علیهم السلام)بودند و پاسخ دادند: تو پروردگار مایی. پس علم و دین را به آنها عطا کرد و سپس به ملائکه فرمود: اینان حاملان دین و علم من و افراد امین در میان خلقم می باشند و هم اینها هستند که مسئول خواهند بود.
آن گاه به فرزندان آدم فرمود: برای ربوبیت خدا و اطاعت وولایت اینها اقرار کنید. پس آنها پاسخ دادند بله اقرار کردیم.(4)
البته این پذیرش که در روایات آمده است مربوط به کسانی می شود که پاسخ مثبت دادند و همه جمعیت انسان ها را در بر نمی گیرد؛ زیرا افراد زیادی بودند که ولایت امیرالمومنین (علیه السلام)را نپذیرفتند و اکثریت با آنها بود چنان که در دنیا هم اکثریت با آنهاست.
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:ای علی! تو کسی هستی که خداوند به وجود تو بر همه مردم که شبحی بودند احتجاج کرد و به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آنها پاسخ دادند: آری. سپس فرمود: و محمد پیامبر شما نیست؟ و جواب دادند: آری و فرمود: علی امام شما نیست؟ و همه مردم جز عده قلیلی، از روی استکبار، از ولایت تو و اقرار به برتری که داری سرباز زدند و تنها همین عده کم، اصحاب یمین هستند و آنها کمتر از کم هستند و فرشته ای در آسمان چهارم است که در تسبیح خود می گوید: منزه است خدایی که این خلق کم را از این خلق زیاد بر این فضیلت بزرگ هدایت کرد.(5)
و آن حضرت در حدیث دیگری فرمود:
اگر قائم خروج کند مردم او را انکار می کنند. او به صورت جوانی موفق به سوی آنها باز می گردد و جز مؤمنانی که خداوند در عالم ذر از آنها پیمان گرفت بر او پایدار نمی مانند.(6)

با چه زبانی پاسخ دادند؟
از مباحثی که مطرح شد معلوم گردید که پاسخ انسان ها در پیمانی که سپردند، به زبان گفتار بوده است؛ اما یکی از محققان معاصر در دروس تفسیری خود ذیل آیه (172)سوره اعراف آورده است:
آیه غیر از دلیل عقلی و نقلی را می گوید زیرا عقلا یکسان نگفتند «بلی» و کسانی هم که وحی به آنها رسیده است در برابر آن یکسان نگفتند بلی بلکه عده ای گفتند و عده ای انکار کردند. اما ظاهر آیه این است که همه گفتند «بلی». معلوم می شود پاسخ آنها نه به زبان عقل بود و نه به زبان نقل بلکه به زبان دل و فطرت بود و این است که راه دل در تمام زمان ها و شرایط، ظهور و حضوردارند.
اما اشکال این سخن این است که بر خلاف ظاهر آیه است زیرا شروع آیه به کلمه «اذ»(و اخذ ربک من بنی آدم...)بیانگر آن است که این کار در گذشته انجام گرفته است و راه فطرت به گذشته منحصر نمی شود. ضمن اینکه عمل دل یک پذیرش است و نه یک اقرار و پیمان که بر دو پایه ایجاب و قبول است. فطرت نیازی به سپردن پیمان ندارد بلکه گرفتن پیمان ربوبیت از فطرتی که بر اساس توحید و عبودیت آفریده شده است لغو است.
فطرت انسان ربوبیت خداوند را پذیرفته است اما کسی پذیرش یک طرفه را پیمان نمی داند. پیمان و مکالمه جز بر دو پایه ایجاب و قبول که دو فرد متقابل آن را به عهده می گیرند عملی نیست. بنابراین پیمان فطری یک سخن غیر متعارفی است که مطرح شده و با اصول پیمان گیری مطابقت ندارد.
امور فطری حقایقی هستند که در ذات انسان قرار دارند. اینکه گفته می شود انسان ها فطرتاً خدا را قبول دارند، سخن آنها تفسیر آیه «فطره الله التی فطر الناس علیها»(7)می باشد در حالی که آیه ذر مفاد متفاوتی با این آیه دارد و اگر کسی بخواهد آیه فطرت را تفسیر آیه (172)سوره اعراف بداند، بر خلاف ظاهر آیه سخن گفته است. اگر خداوند می خواست به یک امر فطری اشاره کند همان آیه فطرت را بیان می کرد که البته بیان کرده است و چنانچه لازم بود همان آیه را مثل بسیاری از آیات دیگر تکرار می کرد و یا با قدری تفاوت در الفاظ، آن را بیان می فرمود اما در آیه (172)سوره اعراف به بیان ماجرایی پرداخته که انسان ها در آن مخاطب و مورد سوال و اشهاد قرار گرفته اند و اگر چه فطرت انسان توحیدی است اما آیه در مقام بیان آن نیست بلکه در صدد یادآوری پیمان گذشته و اتمام حجت است.
روایاتی وارد شده است که بیانگر گفتاری بودن زبان انسان ها در عالم ذر می باشد و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اصبغ بن نباته گوید: ابن کواء نزد امیرالمومنین (علیه السلام)آمد و گفت: ای امیرمومنان! آیا خدای تعالی قبل از موسی هم با کسی سخن گفت؟ حضرت فرمود: با همه خلقش از خوب و بد سخن گفت و آنها هم به او جواب دادند. این سخن حضرت بر ابن کواء سنگین آمد و آن را درک نکرد. آن گاه پرسید: چگونه این مکالمه واقع شد و امیرالمومنین (علیه السلام) به او فرمود: آیا کتاب خدا را نخوانده ای که به پیامبر می گوید:(و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی) سخن خود را به آنها شنواند و آنها هم پاسخ دادند. آن گاه فرمود:
«من خدا هستم و خدایی جز من نیست و مهربانم» پس به اطاعت و ربوبیت او اقرار کردند و فرستادگان و پیامبران و اوصیاء آنها را از دیگران جدا کرد و خلق را به اطاعت آنها فرا خواند و آنها را در عالم میثاق به این اطاعت اقرار کردند و فرشته ها گفتند: ای فرزندان آدم ما به این اقرار شما شهادت می دهیم که در روز قیامت نگویید از آن غافل بودیم.(8)
ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام)عرض کردم مرا از فرزندان آدم خبر ده «در آن هنگام که خداوند آنها را بر خویش به شهادت گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم و گفتند:آری» و درون بعضی از آنها بر خلاف چیزی بود که آشکار کردند، چگونه توانستند سخن بگویند وقتی به آنها گفته شد آیا من پروردگار شما نیستم؟ حضرت فرمود: خداوند چیزی در آنها قرارداد که وقتی از آنها سوال شود پاسخ دهند.(9)

پی نوشت ها :

1-سوره اعراف، آیه 172
2-تفسیرقمی، ج1، ص247
3-بحارالانوار، ج26، ص272؛ امالی شیخ طوسی، ص104
4-توحید صدوق، ص32؛ بحارالانوار، ج3،ص234
5-بحارالانوار، ج26،ص295
6-غیبت شیخ طوسی، ص42؛ بحارالانوار، ج52،ص287
7-سوره روم، آیه 30
8-تفسیر عیاشی، ج2،ص41؛ بحارالانوار، ج64،ص101
منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.
http://www.aaaali110.loxblog.com/post/436

 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:

 وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ هود آیه 114

نام شیعه چندین بار در قرآن آمده  شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه  یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی

اسم الشيعة 12 مرة في القرآن، ولكن باسم الدين طائفي بغير علم، لم يرد ذكرها مرة واحدة في القرآن الشيعة لا تخجل من الازدهار والله شیعه تمام 583 امت اسلامی 583 را دوست دارد ابجد 5 تن آل عباء583 الله محمد علی فاطمه حسن حسین 583 ابجد امت اسلامی 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی امت اسلامی 583 برعکش می شه 385 شیعه فقط شیعه جزو امت اسلامی محسوب میشود و شامل دریگر فرقه های باطل که نامشان در قرآن نیامده نیست

 

.شیعه یعنی چه385مردعالم 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله385به ابجدکبیرلااله الاالله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنیعلی 110+فاطمه +140 بااسلامه 385 یعنیاسلامهحق 245+140 بااسلامه= 385 شیعه یعن یدین الهی 110+135 دینالله = 385 دین الهی 110+82 امام+23 مهدی=215+ محمد 92+ علی 110+48 = 385 شیعه یعنی با آل قرآن 385
110
دین الهی 92 محمد 110علی +132 اسلام +31 کلام حق نور قرآن  قرآن ناطق = 385

عالم برزخ هم عالمیست مثل این دنیا ولی بدون جسم  روح برزخی

از منازل ترسناک برزخ است كه حق تعالى درباره آن در سوره مؤ منون مى فرمايد:

و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون و حضرت صادق در جزء حديثى فرمود... به خدا سوگند كه بر شما از برزخ مى ترسم . راوى گفت :

چيست برزخ ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قيامت .

از لب اللباب قطب راوندى نقل شده كه در خبر است كه مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آيند

پس هر يك از ايشان به آواز گريان فرياد مى زند: اى فرزندان من اى خويشان ! با خيرات خود به ما محبت

كنيد خدا شما را رحمت كند، ما را به خاطر بياوريد و ما را فراموشمان مكنيد بر غربت ما رحم كنيد ما در

زندان تنگ و تاريك مانده ايم به ما رحم كنيد و دعا و صدقه از ما دريغ نكنيد شايد پيش از آنكه شما مثل

ما شويد به شما رحم فرمايد، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنويد و ما را فراموش مكنيد اين ثروتى كه

در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نكرديم ، پس آنها براى ما وبال شد

و منفعت براى ديگران . به ما مهربانى كنيد ولو به يك درهم يا قرص نانى يا پاره اى از چيزى . پس فرياد

مى كنند: چقدر نزديك است كه بر نفسهاى خود گريه كنيد و به شما نفعى ندهد چنانكه ما گريه مى

كنيم و سودى براى ما ندارد؛ پس كوشش كنيد پيش از آن كه مثل ما شويد.
شما
و در جامع الاخبار نقل شده كه بعضى از صحابه پيامبر از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند: براى مردگان

خود هديه فرستيد؛

ارواح مؤمنين هر جمعه به آسمان دنيا مقابل خانه ها و منزلهاى خود مى آيند

و هر يك از ايشان به آواز حزين با گريه فرياد مى كند:

اى اهل من و اى پدر من و مادر من و خويشان خود را صدا مى زنند كه با خيرات و يا قرص نانى يا جامه

اى بر ما مهربانى كنيد كه خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گريست و ما هم گريه

كرديم سپس فرمود اينها برادران دينى شمايند كه زير خاك پوسيده شده اند كه همه آنها در ناز و نعمت

بودند پس بر عذاب خود ندا مى كنند و مى گويند: واى بر ما؛ اگر به آنچه كه در دست ما بود انفاق مى

كرديم در رضاى خداوند، به شما محتاج نبوديم

پس با حسرت و پشيمانى بر مى گردند و فرياد مى كنند: صدقه مردگان را زود بفرستيد.

و نيز در آن كتاب از آن حضرت مروى است كه فرمود:

هر صدقه كه براى ميتى بدهى آنرا ملكى در طبقى از نور قرار مى دهد كه شعاع آن درخشان است

و مى رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، مى ايستد و فرياد مى كند: السلام عليكم يا اهل القبور،

اهل شما اين هديه را به سوى شما فرستادند. پس ميت مى گريد و آن را داخل در قبر خود مى كند و

بدان خوابگاهش فراخ مى شود.

پس فرمود: آگاه شويد هر كس با صدقه به مرده مهربانى كند براى او اجر و ثواب ((احد)) منظور شود.

و حكايت شده كه امير خراسان را در خواب ديدند كه مى گفت : براى من آنچه را كه نزد سگان خود مى
اندازيد برايم بفرستيد چون به آن محتاجم . چخه چخه تف به قاتل بی نماز


علامه مجلسى (رحمه الله عليه ) در زادالمعاد فرمود:

وارثان نبايد مردگان را فراموش كنند زيرا كه دست ايشان از اعمال خير كوتاه گرديده و به فرزندان و

خويشان و برادران مؤ من اميدوارند و به احسان ايشان چشم به راهند خصوصا در دعا كردن در نماز شب

و بعد از نمازهاى فريضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را زياده از ديگران بايد دعا كرد و اعمال خير براى

ايشان به عمل آورد.

و در خبر است كه بسا فرزندى كه در حال حيات پدر و مادر عاق ايشان باشد و بعد از فوت ايشان نيكوكار گردد به سبب اعمال خيرى كه براى ايشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت .

و در حديث صحيح منقولست كه حضرت صادق (ع) در هر شب از براى فرزند خود و در هر روز براى پدر و

مادر خود دو ركعت نماز مى كردند و در ركعت اول ((انا انزلناه )) و در ركعت دوم ((انا اعطيناك )) مى

خواندند.
و به سند صحيح از حضرت صادق (ع) منقول است كه بسا باشد كه ميت در تنگى و شدتى بوده باشد

و پروردگار به او وسعت دهد و تنگى را از او بردارد،

پس به او مى گويند كه اين خوشحالى كه به تو روى آورد به سبب نمازيست كه فلان برادر مؤ من براى تو

خواند راوى پرسيد:

دو ميت را در دو ركعت نماز شريك مى توان كرد؟ فرمود: بلى .

و گفتند كه ميت به خاطر دعا و استغفارى كه براى او مى كنند شاد مى شود چنانچه زنده به خاطر هديه

اى كه براى او مى برند شاد مى شود

و نیز فرمود: كه در قبر ميت ، نماز و روزه و حج و تصدق و ساير اعمال خير و دعا داخل مى شود، و ثواب

آن اعمال براى كسى كه كرده و براى مرده هر دو نوشته مى شود.


و در حديث ديگر می فرمایند: كه هر كه از مسلمانان براى ميتى عمل صالحى انجام دهد خدا ثواب او را

چند برابر گرداند و ميت از آن عمل سود برد. و در روايتى وارد شده است

كه هر گاه شخصى به نيت ميتى تصدقى بكند حق تعالى جبرائيل را امر مى فرمايد

كه با هفتاد هزار ملك به نزد قبر او روند

و هر يك طبقى از نعمتهاى الهيه در دست دارند و به او مى گويند:

السلام عليك اى دوست خدا، اين هديه فلان مؤ من است براى تو پس قبر او روشن مى شود

و حق تعالى هزار شهر در بهشت به او كرامت فرمايد و هزار حورى به او تزويج فرمايد و هزار حله به او

پوشاند و هزار حاجت او را روا كند.

حكايت :

شيخ ما ثقة الاسلام نورى در دارالسلام نقل فرموده كه برايم نقل كرد عالم جليل و فقيه نبيل سيد حسن

الحسينى الاصفهانى كه : چون پدرم وفات كرد من در نجف اشرف مقيم و مشغول تحصيل بودم و

كارهاى آن مرحوم به دست بعضى از برادران من بود، و من به تفصيل ، علم به آن نداشتم ، و چون هفتم

ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام به رحمت الهى پيوست . جنازه آن مرحوم را به نجف آوردند و دفن

كردند.


در يكى از روزها در خواب ديدم كه گويا در اطاق خود نشسته ام كه ناگاه مرحوم والدم وارد شد.

من برخاستم و سلام كردم پس در صدر مجلس ‍ نشست

و مرا نوازش كرد و در آن وقت بر من معلوم شد كه مرده است ؛

پس ‍ استدلال نموده و به او گفتم كه شما در اصفهان وفات كرديد

چگونه شد كه شما را در اينجا مى بينم ؟ فرمود: بلى ، لكن بعد از وفات ، ما را در نجف منزل دادند مكان ما الآن در نجف است .

گفتم : كه والده نزد شما است ؟ فرمود: نه .

وحشت كردم از آنكه گفت نه .

فرمود: او در نجف است لكن در مكان ديگر است ؛

آنوقت فهميدم كه پدرم عالم است و محل عالم بالاتر است از محل جاهل ؛ پس سؤ ال كردم از حال آن

مرحوم ؛ فرمود: من در ضيق و تنگى بودم و الآن الحمد لله حالم خوب است ، و از آن شدت و تنگى

گشايش و فرجى براى من حاصل شد.


من از روى تعجب گفتم كه آيا شما هم در ضيق و شدت واقع شديد؟ فرمود: بلى ؛ حاج رضا پسر آقا بابا

مشهور به نعلبند، از من طلبى داشت ، از جهت طلب او حال من بد بود كه اصلاح شد پس تعجب من

زياد شد و از خواب بيدار شدم با حال ترس و تعجب ، صورت خواب را براى برادرم كه وصى آن مرحوم بود

نوشتم و از او درخواست نمودم كه براى من بنويسد كه آيا حاج رضاى مذكور از مرحوم والد طلب دارد يا

نه ؟ برادرم براى من نوشت كه من در دفترى كه اسامى طلبكاران بود مراجعه كردم هر چه تفحص كردم

اسم اين مرد در آنجا نبود. من دوباره نوشتم كه از خود آن شخص سؤ ال كند. برادرم بعد از آن براى من

نوشت كه من از او سئوال كردم گفت : بلى من هيجده تومان از آن مرحوم طلبكارم و غير از خدا

هيچكس بر آن آگاه نيست ، و بعد از فوت ايشان از شما پرسيدم كه اسم من در دفتر طلبكاران آن مرحوم

هست ؟ شما گفتيد: نه . پس من با خود گفتم كه اگر ادعاى طلب خود كنم قدرت بر اثبات ندارم ؛

چون حجت و بينه نداشتم و اعتماد به آن مرحوم بود كه در دفتر خود ثبت مى كند. معلوم شد كه

مسامحه نموده ؛

پس ‍ من از وصول طلب خود ماءيوس شدم و اظهار نكردم .

پس من صورت خواب شما را براى او نقل كردم و خواستم كه وجه او را بدهم ،

گفت : من ذمّه او را برى نمودم و طلب خود را بخشيدم .


حكايت


محدث متبحر، ثقة الاسلام نورى در دارالسلام از عالم فاضل ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانى

نقل كرده كه گفت : من دوستى داشتم از اهل فضل و تقوا، مسمى به ملا جعفر فرزند عالم صالح ملا

محمد حسين طبرستانى از اهل قريه اى كه آنرا ((تيلك )) مى گويند، وقتيكه طاعون آمد و تمام بلاد را

گرفت ، جماعت بسيارى پيش از او وفات كردند در حالى كه او را وصى خود قرار داده بودند و او بر حسب

وصيت آنها اموال ايشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده ، او نيز به طاعون هلاك شد و آن

مالها ضايع شد و به مصارفى كه بايد برسد نرسيد و چون حق تعالى بر من منت نهاد زيارت عتبات

عاليات روزيم كرد و سعادت مجاورت قبر امام حسين يافتم ، شبى در كربلا در خواب ديدم كه مردى در

گردنش زنجيرى است كه آتش از آن شعله مى كشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصى كه

زنجير به گردنش است زبانش بلند است و تا سينه اش آويخته شده ؛ چون مرا ديد به سوى من آمد و

چون نزديك شد ديدم رفيقم ملا جعفر است . از حال او تعجب كردم خواست با من سخن گويد كه آن دو

شخص زنجيرش را كشيدند و او را از عقب برگرداندند و نگذاشتند كه سخن گويد دوباره ملا جعفر نزديك

من آمد و خواست حرف بزند، باز او را كشيدند و نگذاشتند، تا سه دفعه .

من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناك سخت ترسيدم

و صيحه بزرگى كشيدم و بيدار شدم و از فرياد من يك نفر از علماء كه در نزديك من خوابيده بود بيدار شد

پس من قصه خواب را براى او نقل كردم ، و اتفاقا اين وقتى كه من از خواب برخاستم وقت باز كردن

درهاى صحن مطهر و حرم شريف بود پس من به رفيقم گفتم خوب است به حرم مشرف شويم و زيارت

كنيم و براى ملا جعفر استغفار كنيم شايد حق تعالى بر او ترحم فرمايد.


پس به حرم مشرف شديم و آنچه را قصد داشتيم

به عمل آورديم و از اين جريان قريب بيست سال گذشت و از حال او چيزى به دستم نيامد،

و من به گمان خود فهميدم كه اين عذاب براى او به سبب تقصير او در اموال مردم باشد

و بالجمله چون حق تعالى بر من به زيارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شديم

، و به مدينه رفتم دچار بيمارى سخت شدم و از حركت باز ماندم

پس من به رفقاى خود التماس كردم كه مرا شست و شو دهيد و لباسهايم را عوض كنيد

و مرا دوش گيريد و به روضه مطهره حضرت رسول صلى الله عليه و آله ببريد پيش از آنكه مرگ مرا دريابد؛

پس رفقا آنچه را كه گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بيهوش ‍ افتادم و رفقا مرا

گذاشتند و پى شغل خود رفتند؛


چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزديك شبكه ضريح مقدس تا زيارت كردم ،

آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزديك بيت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله عليها كه محل زيارت آن مظلومه است ،

پس نشستم و زيارت كردم آن حضرت را و طلب شفا براى خود نمودم

و به آن بى بى خطاب كردم كه به ما رسيده از اخبار، كثرت محبت شما به فرزندت امام حسين (ع) و من

همسايه قبر شريف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار كه شفاى مرا از خداوند تعالى بخواهيد؛


پس به جانب رسول صلى الله عليه و آله توجه كردم و آنچه حاجت داشتم عرض كردم ، از جمله طلب

شفاعت آن حضرت را براى جماعتى از رفقايم كه وفات كرده اند و اسمهاى آنها را يك يك ذكر كردم تا

رسيدم به اسم ملا جعفر، در اين حال يادم آمد خوابى كه از او ديده بودم ، حالم منقلب شد، پس الحاح

كردم در طلب مغفرت و سؤال شفاعت براى او و عرض كردم

كه من بيست سال پيش از اين ، او را به حال بد ديدم و نمى دانم خوابم راست بوده يا از خوابهاى

پريشان به هر جهت آنچه ممكنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم ،

پس در حال خود خفتى ديدم ، برخاستم تنها بدون اعانت رفيق به منزل آمدم

و مرضم به بركت حضرت زهراء صلوات الله عليها بر طرف شد

و چون خواستم از مدينه حركت كنيم در احد منزل كرديم ،

و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زيارت كردم خوابيدم ،

در خواب ملا جعفر رفيق خود را به هيئت خوبى ديدم جامه هاى سفيد در تن دارد و عمامه با حنك بر سر

دارد و عصائى در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام كرد و گفت : مرحبا بالاخوة و الصداقة ؛ شايسته

است كه رفيق با رفيق خود چنين كند كه تو با من كردى .


من در اين مدت در تنگى و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بيرون نيامدى مگر آنكه مرا از

آن گرفتاريها خلاص كردى و الآن دو روز يا سه روز است كه مرا به حمام فرستادند و از قذارت و كثافات ،

پاكيزه ام كردند، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين جامه ها را براى من فرستاده و حضرت صديقه

صلوات الله عليها اين عبا را براى من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبى و عافيت منجر شد،

و من براى مشايعت تو آمدم تا آن كه تو را بشارت دهم ،

پس خوشحال باش كه به سوى اهل خود سلامت برمى گردى و آنها هم سالم مى باشند. پس بيدار

شدم شكر گويان و خوشحال .


شيخ مرحوم فرموده كه شايسته است براى شخص زيرك خبير كه تاءمل كند در دقائق اين رؤيا؛

زيرا كه آن مشتمل است بر چيزهايى كه برطرف مى كند كورى دل و خاشاك در چشم را.


حجایت


شيخ اجل جناب حاج ملا على از والد ماجدش ‍ جناب حاج ميرزا خليل تهرانى (رحمه الله عليه ) نقل

فرموده كه من در كربلاى معلى بودم و مادرم در طهران ؛ پس شبى در خواب ديدم كه مادرم به نزد من

آمد و گفت اى پسر! پس از مرگ مرا با بينى شكسته به سوى تو آوردند پس من ترسان از خواب بيدار

شدم و از اين خواب چندى نگذشت كه كاغذى از بعضى برادران رسيد كه نوشته بود: والده ات وفات كرد،

جنازه اش را به نزد شما فرستاديم . چون جنازه كشها آمدند گفتند جنازه والده شما را در كاروانسراى

نزديك ذى الكفل گذاشتيم چون گمان كرديم كه شما در نجف مى باشيد.


پس من صدق خواب را فهميدم ولكن متحير ماندم در معناى كلام آن مرحومه كه گفته بود:

بينيم را شكستند، تا اينكه جنازه اش را آوردند.

كفن را از روى او گشودم ديدم بينى او شكسته شده سبب آن را از حاملين آن پرسيدم گفتند ما

سببش را نمى دانيم جز آنكه در يكى از كاروانسراها تابوت آن مرحومه را روى تابوتهاى ديگر گذاشته

بوديم مالها با هم لگدكارى كردند و جنازه را به زمين افكندند شايد، در آن وقت اين آسيب به آن مرحومه

رسيده ، ديگر غير از اين ما سببى براى آن نمى دانيم . پس من جنازه مادرم را آوردم حرم حضرت

اباالفضل (ع) و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض كردم : اى اباالفضل ! مادر من نماز و روزه اش را نيكو بجا

نياورده ، الحال دخيل تو است پس از او اذيت و عذاب را برطرف كن و بر من است كه پنجاه سال براى او

روزه و نماز بدهم . پس او را دفن كردم و در دادن نماز و روزه براى او مسامحه شد. مدتى گذشت كه

شبى در خواب ديدم كه شور و غوغائى بر در خانه من است . از خانه بيرون شدم ببينم چيست ؟ ديدم

مادرم را بر درختى بسته اند و به او تازيانه مى زنند. گفتم : براى چه او را مى زنيد، چه گناهى كرده ؟

گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل ماءموريم كه او را بزنيم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم

و پول را آوردم و به ايشان دادم و مادرم را از درخت باز كردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم .

پس چون بيدار شدم حساب كردم آن مقدار پولى را كه در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه

سال عبادت ؛ پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سيد اجل ميرزا سيد على ، صاحب كتاب

((رياض )) و گفتم : اين پول پنجاه سال عبادت است ، مستدعيم لطف فرموده براى مادرم بدهيد.


قال شيخنا الاجل صاحب دارالسلام ((احله الله دارالسلام )): و فى هذا الرؤ يا من عظم الامر و خطر

العاقبة و عدم جواز التهاون بما عاهد الله على نفسه و علو مقام اوليائه المخبتين ما لا يخفى على من

تاءملها بعين البصيرة و نظر الاعتبار.


حکایت
و نيز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرمود كه در طهران ، در يكى از حمامها، در سر حمام آن خادمى بود

كه او را پادو مى گوئيم و او نماز و روزه را بجا نمى آورد. روزى آمد نزد يكى از معمارها و گفت مى خواهم

براى من حمامى بنا كنى . معمار گفت تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت تو چه كار دارى پول بگير و حمام

بساز، پس آن معمار، حمامى براى او ساخت معروف به اسم و اسمش على طالب بود. مرحوم حاج ملا

خليل مى گويد كه وقتى در نجف اشرف بودم كه خواب ديدم على طالب آمد به نجف اشرف در وادى

السلام ، پس من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمدى حال آنكه تو نه نماز مى كردى

و نه روزه مى گرفتى ؟ گفت : اى فلان ! من مردم و مرا گرفتند با غل و زنجيرها كه ببرند بسوى عذاب كه

حاج ملا محمد كرمانشاهى - جزاه الله خيرا - فلانى را نائب گرفت كه براى من حج بجا آورد و فلانى را

اجير كرد براى روزه و نماز من و از براى من زكاة و مظالم داد به فلانى و فلان و چيزى بر ذمه من نگذاشت

مگر آنكه ادا كرد و مرا از عذاب خلاص نمود؛ خداوند جزاى خير به او بدهد. پس من ترسان از خواب بيدار

شدم و از آن خواب تعجب داشتم تا آنكه بعد از مدتى جماعتى از طهران آمدند احوال على طالب را از

ايشان پرسيدم پس مرا خبر دادند به همان نحو كه در خواب ديده بودم حتى اشخاصى كه نائب شده

بودند براى حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته و نام برده بود؛ پس من از صدق رؤ ياى خود و مطابق بودنش با واقع تعجب كردم .


مخفى نماند كه اين خواب تصديق مى كند اخبارى را كه وارد شده كه ثواب روزه و نماز و حج و ساير

خيرات به ميت مى رسد و آنكه گاهى كه مرده در تنگى و شدت است به واسطه آن اعمال فرجى براى او

حاصل مى شود؛ و نيز تصديق مى كند اخبارى را كه فرمودند هيچ مؤ منى نيست كه در شرق و غرب

عالم بميرد مگر آنكه روحش را به وادى السلام مى برند؛ و در بعض ‍ اخبار است كه گويا مى بينيم ايشان

را كه حلقه حلقه نشسته اند و با هم حديث مى گويند. و حاج ملا محمد كرمانشاهى مذكور از علماى

اخيار و صلحاى ابرار تهران بوده .


حکایت
از ((اربعينيات )) عالم فاضل و عارف كامل ، قاضى سعيد قمى رحمه الله عليه نقل شده كه فرمود: از

كسى كه ثقه و محل اعتماد است از استاد ما شيخ بهائى چنين رسيده كه روزى به زيارت شخصى از

ارباب حال رفت كه در مقبره اى از مقابر اصفهان ماءوى گزيده بود. آن شخص عارف به شيخ گفت :

من در اين قبرستان قبل از اين روز امر غريبى مشاهده كردم و آن امر اين است كه ديدم جماعتى جنازه

اى را در اين قبرستان آوردند و در فلان جا دفن كردند و رفتند؛ پس چون ساعتى گذشت بوى خوشى

شنيدم كه از بوهاى اين نشاءه نبود؛ متحير ماندم ؛ به راست و چپ خود نظر كردم تا بدانم كه اين بوى

خوش از كجا آمد كه ناگاه ديدم جوان خوش صورتى در لباس ‍ پادشاهان به نزد آن قبر رفت پس چون نزد

آن قبر نشست ديدم مفقود شد، گويا داخل در قبر شد پس بسيار تعجب كردم . پس از اين واقعه زمانى

نگذشت كه ناگاه بوى بدى به دماغم رسيد كه از هر بوى بدى پليدتر بود پس نگاه كردم سگى را ديدم كه

بدنبال او مى رود، تا رسيد به آن قبر و پنهان شد؛ پس من تعجب كردم و در آن حال بودم كه ناگاه آن

جوان بدحال و بد هيئت با بدن مجروح بيرون آمد و از همان راهى كه آمده بود برگشت . من عقب او رفتم

و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براى من بگويد، گفت : من عمل صالح اين ميت بودم و ماءمور

بودم كه در قبر با او باشم . كه ناگاه اين سگى كه ديدى آمد و او عمل غير صالح او بود. من خواستم او را

از قبر بيرون كنم تا در كنار او باشم ، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا كند و مرا مجروح كرد چنانچه

مى بينى و مرا نگذاشت كه با او باشم ، ديگر نتوانستم در قبر با او بمانم بيرون آمدم و او را وا گذاشتم .

چون عارف مكاشف اين حكايت را براى شيخ نقل كرد شيخ فرمود راست گفتى فنحن قائلون بتجسد

الاعمال و تصورها بالصورة المناسبة بحسب الاحوال (12)


مؤ لف گويد اين حكايت را اين خبر كه شيخ صدوق در اول امالى روايت كرده تصديق مى كند و خلاصه اش

آن است كه ((قيص بن عاصم منقرى )) با جماعتى از ((بنى تميم )) خدمت حضرت رسول رسيدند و از

آن حضرت نصيحتهاى سودمند خواستند آن حضرت ايشان را به كلمات خويش موعظه فرمود از جمله

فرمود: اى قيس چاره اى نيست كه بايد همنشينى در قبر داشته باشى تو مرده اى و او زنده است .


پس اگر او كريم باشد تو را گرامى خواهد داشت و اگر لئيم و پست باشد تو را رها خواهد كرد و محشور

نخواهى شد مگر با او، مبعوث نشوى مگر با او، و سؤ ال نخواهى شد مگر از او؛ پس قرار مده آن را مگر

صالح ، زيرا كه اگر صالح باشد با او انس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهى نمود مگر از او

و او عمل تست . قيس عرض كرد: يا نبى الله ! دوست داشتم كه اين موعظه به نظم آورده شود تا ما بر

آن افتخار كنيم و بصورت يك سند براى ما بماند. آن جناب نزد حسان بن ثابت شاعر فرستاد تا اين جريان

را به شعر در آورد ولى چون ((صلصال بن دلهمس )) در مجلس حاضر بود پيش از آنكه حسان بيايد آن را

به نظم كشيد:

تخير خليطا من فعالك انما***قرين الفتى فى القبر ما كان يفعل
و لابد بعد الموت من ان تعده***ليوم ينادى المرء فيه فيقبل
فان كنت مشغولا بشيى ء فلا تكن***بغير الذى يرضى به الله تشغل
فلن يصحب الانسان من بعد موته***و من قبله الا الذى كان يعمل
الا انما الانسان ضيف لاهله***يقيم قليلا بينهم ثم يرحل

شيخ صدوق رحمه الله عليه از حضرت صادق (ع) روايت كرده

كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

روزى حضرت عيسى بن مريم بر قبرى گذشت كه صاحب آن را عذاب مى كردند پس از يكسال بار ديگر

حضرت عيسى از آن جا عبور كرد، ديد عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده ؛ پس گفت اى پروردگار من ؛

من بر اين قبر در سال گذشته عبور كردم ديدم صاحب آن در عذاب بود و امسال كه بر او گذشتم مى بينم

عذاب از او برداشته شده است ؟ پس وحى رسيد به عيسى (ع) كه يا روح الله ، از براى صاحب اين قبر

فرزند صالحى بود كه به حد بلوغ رسيد، پس راهى را اصلاح و درست كرد و يتيمى را پناه و جاى داد پس

من او را به خاطر اين عمل كه فرزندش بجا آورد بخشيدم .
شما
عالم برزخ برای مسلمان پل عبور به بهشت است
«هرکس بمیرد، قیامتش بر پا گردد». این، قیامت صغری است. میّت در

حالی که فشار قبر بر او وارد می آید مورد بازجویی قرار می گیرد و کمتر

کسی است که از فشار قبر در امان بماند. فشار قبر، مرحلۀ انتقال روح به

عالم قبر(برزخ یا ملکوت) است (بنابر اخبار معصومین(ع)، فشار قبر عمدتاً

از گناهان زبانی چون دروغ، غیبت، بهتان و تهمت بر می خیزد).

«گفتیم که مرکب روح در برزخ، یک کالبد مثالی است که از فضائل یا رذائل اخلاقی

ساخته می شود. عملی که تکرار شود به صورت صفت انسان در می آید، و چون

مدتی طولانی تکرار گردد در وجود انسان تثبیت شده و به جوهر و ملکه تبدیل می

گردد. این ملکات که در باطن انسان رسوخ کرده و با نفس اتحاد حاصل می کنند،

بذرهای صُوَر اخروی انسان شده و در عالم برزخ تجسّم خواهند یافت؛ «الدّنیاء

مزرعه الآخره». خواص عالم برزخ همچون «اراده» است. نفس در برزخ

یکپارچه خلّاق و فعّال است. بنابر آیۀ شریفۀ «و فیها ما تشتهی الأنفس و تَلَذُ

الأعیُن»، هر چه که اشتها و ارادۀ نفس باشد در ملکوت برایش ایجاد می شود، اما

انسان در ملکوت تنها بر اساس صفات و ملکات خود اراده خواهد نمود. نفس در تجرّد ملکوتی(خارج از محدودیت عالم ماده) به طور پیوسته اراده کرده و بر خود


انشاء خواهد نمود. صفات و ملکات انسان مواد برزخی او را تشکیل می دهند. در

دنیا، ملکات متناسب با قوانین مادی ظهور پیدا می کند. ملکۀ غضب، امروز در دنی

ا صورت داد و فریاد و فحّاشی و... را ایجاد می کند. این ملکه فردا نیز به عالم برزخ

منتقل شده و آنجا نیز صُوَر ایجاد می کند؛ منتها صوری متناسب با عالم برزخ؛

یعنی پلنگ، سگ، شیر و... . امام صادق(ع) می فرماید: «حیوانات تمثّل اعما

ل انسان هستند». ارادۀ نافذ انسان در ترکیب با ملکات وهمی صور شیطانی

ایجاد کرده و در ترکیب با ملکات شهوی و غضبی نیز صور حیوانی ایجاد خواهد نمود.

درندگان، صورت غضب انسان و بهائم، صورت شهوت و شیاطین، صورت وهم او را در

برزخ تصویر می کنند (بیشتر انسانها در وادی وهم سیر می کنند زیرا محور حبّ و

بغض و شادی و غم آنها دنیوی است). بنابر این عائله ای از بهائم و وحوش و

شیاطین فرد را احاطه خواهد نمود.

*بسیار دیده شده که بدکارانی که در حال احتضار هستند با وحشت به نزدیکانشان

التماس می کنند که مانع از نزدیک شدن خزندگان یا درندگان به ایشان شوند در

حالی که نزدیکانشان آن حیوانات برزخی را نمی بینند، و همچنین نیکوکاران از

نزدیکانشان تقاضا می کنند که از امامانی که در آن مکان حضور یافته اند پذیرایی نمایند.

بعضی انسانها ترکیبی از حیوانات گوناگون و شیاطین خواهند بود. در حدیث است

که: «مردم در قیامت به صورتهایی محشور خواهند شد که خوکها و میمونها در

مقایسه با ایشان زیبا خواهند بود». امام باقر(ع) فرمود: «النّاسُ کلّهُم بهائم الّا

قلیل من المؤمنین». در اخبار معراج است که رسول خدا(ص)فرمود: «فوج فوج از

امّت من به جهنّم می افتند به شکلهای حمار و خوک و...»

اگر انسان در دنیا به مدد نیروهای فطری، اعمال نیک و یاد پروردگار موفق به رهایی

از صفات وملکات ناپسند نگردد، در برزخ با صورت حقیقیِ آنها در تمثّل حیوانات و

شیاطین دست به گریبان خواهد بود. این صور به سبب ثقل عالم ماده در دنیا ظهور

عینی ندارد، اما در باطن انسان وجود عینی دارد»


*متأسفانه بیشتر مردم امروز صفات و ملکات بد را بجای تبدیل، با اشتغال به امور دنیا و انواع سرگرمی ها از موسیقی و فیلم و... و نیز با دارو تخدیر می کنند.

ورود به ملكوت، ورود به باطن دنياست. در ملكوت، انسان وارد باطن و حقيقت وجود

و اعمال خود را مي شود. براي رهايي از ناگواريهاي برزخي، انسان بايد حيات

دنيوي و ظاهري خود را بر حيات ملكوتي منطبق سازد. عالم خواب و رؤيا دريچه اي

به عالم ملكوت است. در عالم رؤيا، معمولاً باطن دنيا و اسباب آن بر انسان جلوه

گر مي شود، از اين روست كه آنچه كه انسان در خواب مي بيند نياز به تعبير دارد. به عنوان مثال، ديدن «فضولات» در خواب به «مال و ثروت» تعبير مي شود.

انطباق حيات دنيوي بر حيات ملكوتي در اين مثال بدين صورت است كه انسان بايد

همان احساسي را نسبت به مال افزون بر نيازِ خوراك و پوشاك و مسكن خود و

خانواده اش داشته باشد كه نسبت به فضولات دارد. ارتباط ظريفي كه ميان مال و

تعبير آن(يعني فضولات) وجود دارد اين است كه مال افزون بر نياز، مانند فضولات

است كه از مواد زائد و سموم مواد غذايي مصرف شده توسط بدن تشكيل شده

است و تجميع اين فضولات براي سلامت بدن زيانمند است. در حدیث نبوی است

كه: «اي پسر آدم، اگر تو مال افزون بر نيازت را ببخشي برايت بهتر است و اگر نگ

ه داري برايت شرّ است. به ميزان نياز سرزنش نمي شوي». البته فعاليت هاي

اقتصادي كه سبب توليد و اشتغال در جامعه مي باشد بسيار پسنديده است. آنچه

كه مذموم است فعاليت هاي سود جويانه اي است كه تنها سبب تجميع ثروت

در يك بخش و بروز فقر در بخش ديگري از جامعه مي گردد.


باطنِ «جذبه امور جنسي» نيز به صورت «مار» است. انسان پيش از ورود به دنيا در

برزخ نزولي، نيكوكاري و عبادت را به صورت «حورعين» مشاهده مي كند، اما آنچه

در عالم دنيا شبيه به حورعين مي بيند(زنان زيبا)، در صورت ايجاد تعلّق قلبي و

عطش روحي نسبت به ايشان، براي وي زهر قاتل است. تضعيف جنبه مادي وجود

و تقويت جنبه روحاني و تزكيه نفس مي تواند پيش از مرگ، پنجره اي براي انسان

به عالم برزخ بگشايد. یکی از دعاهای رسول خدا(ص) این بود که: «خداوندا، باطن

و حقیقت اشیاء را به من نشان بده». «قيامت» روز ظهور باطن است و اعمال،

صفات و ملكات تثبيت شده در وجود انسان به صورت باطني و حقيقي خود ظهور

خواهند يافت؛ «يوم تبلي السّرائر... روزي كه سريره ها و باطن ها آشكار خواهند

شد».

«نفس بعد از هبوط از جنّت نزولی و ورود به عالم مادّه و تعلق به بنیه و هیکل

انسانی، اگر به کمال خاص خود و به مقام ترفّع از شهوات نرسد و انجذاب به سوی

اجسام در وجودش راسخ گردد و غرق در شهوات و محاط به هیئات شهویه و

غضبیه و غرق در صفات بهائم گردد، ناچار منتقل شود به بدنهای مناسب با اخلاق و

ملکات و عادات مکتسبه، و حیوان و سبع بالفعل گشته و صلاحیت تعلق به بدن

انسانی از او سلب شود... نفس انسانی بعد از طی درجات نباتی و حیوانی، به

مقام عقل ممیز حسن و قبح می رسد و جمیع افاعیل صادر از آن منطبق با احکام


الهیه می گردد و از اطاعت و عصیان، اثری در باطن نفس موجود می شود و اگر در

صراط شهوات واقع شود، نفس به تدریج به صورت نیّات و صور ناشی از اعمال در

می آید و صور حاصل از انحراف و معاصی، نفس او را از صورت انسانی خارج می

نمایند. شدت و ضعف عذاب، دوام و انقطاع آن بسته است به نحوۀ رسوخ صور

متجسّم از اعمال. نفس بعد از موت و دفعتاً خود را مستقل الوجود از بدن شهود

نماید و خود را محاط به انواع عذاب و مبادی عذاب از عقرب ها و مارها، بلکه خود را

در حفره ای از نیران شهود نماید، و انواع عذاب را باید متحمل شود بدون آن که

در مقام تحمل عذاب الیم محتاج به بدن دنیوی باشد»

انسان در برزخ، در درجه و موقعیتی که با اعمالش از نیک و بد حاصل کرده است،

اقامت خواهد کرد؛ «القبرُ روضه من ریاض الجنّه اَو حفره من حُفَر النّیران... قبر

باغی است از باغهای بهشت، یا حفره ایست از حفره های جهنم». انسان در عالم

برزخ از آثاری که در دنیا باقی نهاده است منتفع خواهد گردید. باقیات و صالحات از

امور عام المنفعه و بر جای نهادن فرزندانی که در امور خیر کوشند موجب

بهره مندی های والاتر و ارتقای درجات انسان در برزخ گشته و بالعکس برجای

نهادن تخریب و آثار سوء بر زندگی انسانها در زمین و نیز فرزندانی که موجب فساد

در زمین گردند، موجبات سقوط و عذاب بیشتر در عالم برزخ را برای انسان فراهم

خواهد ساخت. عالم برزخ تا زمان انقراض کرۀ زمین و انتقال تمامی ارواح بدان

باقی است. هنگامی که تمامی ارواح در برزخ گرد آمدند، با اولین نفخ صور همه

می میرند و سپس با نفخ مجدد صور همه زنده شده و وارد عالم قیامت می گردند

. عالم قیامت در مقایسه با عالم برزخ از نظر گستردگی، چون عالم برزخ در مقایسه با دنیاست.

برچسب‌ها: مرگ, عالم پس از مرگ, عالم برزخ
نوشته شده توسط فرید.ح.س در بیست و نهم فروردین ۱۳۹۱ | 35 نظر
حیات برزخی شهدا
حیات برزخی شهدا

از آیات زیادی می‌تواند حیات و زندگانی شهید را در عالم برزخ بدست آورد. و خود

اینها از جمله ادله‌ای است که می‌توان برای زنده بودن انسان بعد از مرگ آنها را

اقامه کرد مثلاً در جایی می‌فرماید: وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیلِ الله اَمواتاً بُلْ

اَحًیاءٌ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقُونُ مپندار که شهدا مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد خدا روزی داده

می‌شوند البته همه زنده‌اند هر کس می‌میرد زنده است ولی خصوصیتی که در

آنها هست و مزیتی که قرآن برای آنها قایل است مقام عند ربهم یرزقون اس

ت دائماً روزی خور پروردگار هستند. فَرِحِینُ بِما آتاهْمْ اللهُ مِنً یُلْحُقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً

اَلاّ خَوًف‌ٌ عُلَیًهِمً وُلا هْمً یُحًزَنُونُ شهدا پس از مرگ از آنچه خداوند به آنها داده

خوشحال‌اند و طلب بشارت می‌کنند از زندگی آنهایی که در دنیا هستند و هنوز به

آنها ملحق نشده‌اند که چگونه اقسام اندوه و ترس از آنها برداشته شده است.
این آیه صراحت دارد بر حیات پس از مرگ و علاوه بر حیات پس از مرگ از جهت

این که روز شهدا به روزیهای معنوی و ملکوتی، از این آیه ارتباط شهدا و بازماندگان

آنها در دنیا فهمیده می‌شود و شهدا و مومنین از این نظر مورد عنایت پروردگار قرا

ر می‌گیرند که در ارتباط با دنیا و بازماندگان از بدیها آنها مطلع نمی‌شون بلکه

خوبیهای آنان را می‌بینند

نظیر این آیه در سوره دیگر چنین آمده که لا تَقُولُوا لِمُنً یْقْتَلُ فِی سُبِیلِ اللهِ اَمًواتٌ

بُلْ اَحًیاءٌ‌ وُ لکِنً لا تَشْعْرونُ به کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده نگویید

بلکه زندگانند لکن شعور و فهم شما به ادراک این حقیقت نمی‌رسد


بنابراین از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی برخوردارند که در این آیات به گوشه‌ای

از آنها اشاره شده است اولاً حیات شهیدان یک حیات فوق العاده عالی و آمیخته

با انواع نعمتهای معنوی است آنها بقدری غرق مواهب حیات معنوی هستند که

گویا زندگی سایر برزخیان در مقابل آنها چیزی نیست از این رو آنها به خاطر

نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها بخشیده است خوشحالند و ثانیاً خوشحالی

آنها به خاطر همرزمانشان است که به آنها ملحق نشده‌اند زیرا مقامات و پاداشهای

آنها را در آن جهان به خوبی می‌بینند و ثالثاً شهیدان علاوه بر این خوشحالی

خودشان هیچ گونه ترسی از آینده و غمی از گذشته ندارند.


نوشته شده توسط فرید.ح.س در بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۰ | 7 نظر
ویژگیهای عالم برزخ4
9ـ کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت:


قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان

مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو

می‌پردازند می‌فرماید:

یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً بعضی به بعضی دیگر می‌گویند شما

تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده‌اید ولی آنها که بهتر فکر

می‌کنند می‌گویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید.


بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر

عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر می‌رسد و از آنجا که کوتاهی عمر

دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر

کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر می‌باشد قرآن در مورد گویندة این

سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کرده‌اند تعبیر به

مثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است.


و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی می‌پندارند که سوگند

به خلاف می‌خورند و قرآن در این زمینه می‌فرماید: وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ

یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ.


روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که فقط ساعتی در

عالم برزخ توقف داشتند.(56) همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن

و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده‌اند و یا یکی از پیامبران الهی که

داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و

پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان

دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به

حالت خاص برزخشیان چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا می‌کنند.
10ـ مردود بودن شفاعت در برزخ:

امام صادق (ع) می‌فرماید: وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ

اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً بخدا قسم نمی‌ترسم بر شما مگر از برزخ و چون

کار به ما رسد ما اولی و سزاوارتر از شما می‌باشیم.(57)

در روایت دیگری عمرو بن یزید می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم از شما

شنیده‌ام که می‌فرمودید همه شیعیان ما با همه گناهانی که دارند

بهشتی هستند فرمود: گفته تو را تصدیق می‌کنم بخدا قسم همه آنان در

بهشت خواهند بود من گفتم فدایت گردم بسیاری از گناهان کبیره‌اند

فرمود: به شفاعت پیامبر و وصی او در قیامت همه به بهشت می‌روند

ولکن به خداوند سوگند از برزخ برای شما خوفناکم و می‌ترسم پرسیدم:

برزخ چیست فرمود: قبر، از لحظه‌ای که می‌میرد تا روز قیامت(5

بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که موضوع شفاعت در عالم برزخ

منتفی است و انسان با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل

خوب یا بد خود را می‌بیند.

11ـ تجسم عمل در برزخ: به موجب بعضی از روایات اعمال هر انسان از

لحظات بعد از مرگ یعنی در مراحل ابتدائی عالم برزخ تمثیل و تجسم

می‌یابد و صاحب قبر در ملکوت قبر با چشم برزخی آن را می‌بیند و تا قیام

قیامت با او خواهد بود. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی شخص با ایمان را

در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در

بهشت می‌بیند از آن دری که به عالم غیب گشوده شده مردی با چهره

زیبا خارج می‌شود شخص با ایمان به او می‌گوید تو کیستی که من از تو

زیباتر ندیده‌ام پاسخ می‌دهد من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن

بودی و عمل خوب تو هستم که در دنیا انجام دادی وقتی شخص کافر را

در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در

آتش می‌بیند سپس از آن در مردی زشت رو خارج می‌شود امام فرمود:

شخص کافر به او می‌گوید تو کیستی که من صورتی از تو قبیح‌تر

ندیده‌ام؟ پاسخ می‌دهد من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام می‌دادی

و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در ششم بهمن ۱۳۹۰ | 4 نظر
قیافه مجرمین در دوزخ
قیافه مجرمین در دوزخ

مجرمین در عالم برزخ از عذاب روحی و جسمی برخوردارند که نمونه‌ای از

آنها را بیان می‌کنیم. پس از این که علی بن ابی حمزه که منکر امامت

امام رضا بود از دنیا رفت حضرت رضا (ع) فرمود: او را در قبر نشاندند و از

ائمه (ع) سووال کردند از اسم همه را برد تا به من رسید و توقف کرد و

جوابی نداد پس آنچنان ضربتی بر سر او خورد که قبرش مملو‌ّ از آتش شد.


در آیه 46 سوره مومن که می‌فرماید النّارْ یْعًرُضُونُ عُلَیًها غُد‌ّواً وُ عُشِیاً

عذاب کافران را در عالم برزخ نشان می‌دهد.


امام سجاد (ع) می‌فرماید: ما نمی‌دانیم با مردم چگونه رفتار کنیم اگر آنچه

از رسول خدا (ص) به ما رسیده است برای آنها بگوییم می‌خندند و اگر

ساکت بمانیم طاقت نمی‌آورند ضمره بن سعید گفت برای ما بگو آنچه را

که به تو رسیده است؟ حضرت فرمود: آیا می‌دانید در وقتی که دشمن

خدا را روی سریر به سمت قبرستان برای دفن می‌برند چه میگوید؟

ضمره می‌گوید ما گفتیم نمی‌دانم حضرت فرمود: دشمن خدا به حمل

کنندگان جنازه‌اش میگوید آیا نمی‌شنوید شکایتی را که من اکنون به شما

می‌کنم از شیطان دشمن خدا مرا گول زد و در مهالک وارد کرد و دیگر

دست مرا نگرفت و شکایتی به شما دارم از برادرانی که مرا بی یاور

گذاردند و شکایتی دارم از خانه‌ای که آن را تهیه کردم و اینکه مسکن غیر

من شده است پس قدری شما با من مدارا کنید و اینطور با عجله مرا

نبرید ضمره گفت: ای ابوالحسن اگر مرده‌ای را که حمل می‌کنند که این

سخن را بگوید ممکن است بپرد بر گردن حاملین خود و به آنان حمله ور

شود. امام سجاد (ع) عرض کردند خدایا اگر ضمره این سخن را از روی

استهزاء و تمسخر به حدیث رسول الله (ص) گفت او را به دست غضب

واسف بار خود بگیر جابر می‌گوید چهل روز ضمره در دنیا درنگ کرد و

سپس از دنیا رفت یکی از غلامان او که در تجهیزش حضور داشت خدمت

حضرت سجاد (ع) رسید و پس از انجام دفن در حضور آن حضرت نشست

حضرت فرمود: ای فلانی از کجا آمده‌ای؟ گفت: از جنازه ضمره همین که

قبر را پوشاندند من صورت خود را روی قبر گذاشتم سوگند به خدا

صدایش را شنیدم به همان لهجه و لحنی که در دنیا داشت و من در حال

حیاتش او را به آن صدا می‌شناختم و چنین می‌گفت: ای وای بر تو ای

ضمره بن سعید امروز تمام دوستان تو را رها کردند و تنها گذاردند و

عاقبت مصیر تو بسوی جهنم شد جابر گوید حضرت سجاد (ع) فرمود ما از

خداوند طلب عافیت می‌کنیم این است پاداش کسی که حدیث رسول الله

(ص) را مسخره کند.


اگر شخصی اهل عذاب و آتش باشد در مواردی عذاب روح به جسد نیز

سرایت می‌کند همانطوری که در زمانی که بنی عباس بر بنی امیه غالب

شدند و آنها را از بین بردند قبور آنها را هم خراب کردند و چون قبر یزید

ملعون را شکافتند در آن جز یک خط خاکستری به مقدار جسد نحس او نیافتند(9.
مرحوم عراقی در دارالسلام از قول بعضی از موثقین نقل می‌کند که در

قبرستان امامزاده حسن در تهران رفتیم هنوز غروب نشده بود که یکی از

رفقا روی سنگ قبری نشست یکمرتبه فریاد برآورد که مرا بلند کنید دیدیم

سنگ مزار مثل آتش است روح چقدر معذب بوده که به این قبر و حتی

سنگ قبر هم گرمی آتش سرایت کرده می‌گوید من صاحب قبر را

شناختم اما برای اینکه رسوا نشود نامش را نمی‌بردم.


“قیافه مؤمنین در برزخ“
مومنین با توجه به درجه‌ای که دارند در قبر در صفا و خوشی بسر می‌برند

و حتی جسد برخی از آنها در قبر تازه است و هیچگونه فساد و تغییری در

بدن آنها صورت نگرفته است، از امیر المومنین (ع) روایت است که

فرشتگان دری از بهشت بر مؤمن می‌گشایند و به او میگویند بخواب در

حالی که چشمت روشن باد مانند خواب گوارای جوان زیرا خدای تعالی

می‌فرماید: بهشتیان در آن روز بهترین قرارگاه و زیباترین مکانها قرار دارند.


امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن بمیرد هفتاد هزار فرشته او را تا

قبرش تشییع می‌کنند و هنگامی که داخل قبرش نمایند نکیر و منکر به

نزد او می‌آیند پس از سوال از ایشان آن دو فرشته قبرش را به اندازه‌ای

که چشمش ببیند وسعت می‌بخشند و از بهشت برای وی غذا می‌آورند و روح و ریحان بر او داخل کنند.
نمونه کسانی که جسم آنها در قبر تازه مانده است:


1ـ جسد حر: شاه اسماعیل صفوی وقتی که شنید بعضی در باره حر

طعن می‌زنند امر کرد قبر او را بشکافند دیدند جسدش مانند روزی است

که شهید شده و هیچ تغییری نکرده و بر سرش دستمالی بسته شده آن

دستمال را باز کردند خون از محل زخم جاری شد پس زخم را با آن

دستمال بستند و حسن حال او را دانستند از این رو باگاهی بر آن بنا

کردند و خادمی بر آن مقرر داشتند.
2ـ جسد کلینی صاحب کافی: یکی از حکام ظالم تصمیم داشت که قبر

حضرت موسی بن جعفر را خراب کند وزیرش گفت: اینجا قبر یکی از

علمای این مذهب است و یکی از نمایندگان موسی بن جعفر می‌باشد


اینها می‌گویند جسد این شخص تازه است و نمی‌پوسد اگر گفتة آنها

راست باشد صلاح نیست که قبر موسی بن جعفر را خراب کنید حاکم

پذیرفت و فوراً امر کرد قبر کلینی را شکافتند و با تعجب دیدند که جسد

ایشان تر و تازه است و عجیب‌تر از آن دیدند که بچه شیری هم پهلوی

اوست که آن هم جسدش تازه است.
3ـ جنازه صدوق: شیخ صدوق که در ری مدفون است در زمان فتحعلی

شاه قبرش شکافی برداشت برای تعمیر آن اقدام می‌کنند می‌بینند یک

سردابی است و آدمی خوابیده در حالی که بدن سالم به تمام معنی دارد

محاسن او حنایی است و دستهایش حنایی و کف پاهایش حنایی است

از زمان شیخ صدوق تا زمان کشف این واقعه 857 سال گذشته بود آری

بدن‌هایی در میان قبر ممکن است نپوسد و درجه تقوی و طهارت روح

تاثیر در این لباس داخل قبر افتاده نموده و او را تازه نگاهدارد
”وضع متوسطین و مستضعفین در برزخ“


در برخی از آیات و روایات سرنوشت مبهم مستضعفین و متوسطین پیاده

شده است که بطور قطع مقصود در قیامت نیست زیرا در آخرت وضعیت

همگان روشن می‌شود و در شرایط برزخی که هنوز محاکمه نشده‌اند

آینده آنها روشن نیست جماعتی هستند که به مجرد مرگ به حساب آنها

رسیدگی نمی‌شود بلکه تا وقت قیامت به تاخیر می‌افتد و منوط می‌گردد

به امر خدا که یا آنان را عذاب کند و یا گناه آنان را بیامرزد از این دسته به

عنوان مرجون لامر الله یاد شده است که در سوره توبه آیه 106 ذکر شده

است این گروه در انتظار سرنوشت نامعلوم خود بسر می‌برند نه عذاب

دارند و نه از نعمتهای برزخی برخوردارند در جای دیگر قرآن می‌فرماید:

آنانی که فرشتگان مرگ در حالی که می‌خواهند جان آنان را بگیرند آنها را

مخاطب قرار داده و می‌گویند: کجا بودید شما و در چه شرایطی قرار

داشتید؟ می‌گویند ما از جمله مستضعفان در روی زمین بودیم فرشتگان

می‌گویند چرا شما هجرت نکردید؟ مگر این زمین پهناور گنجایش شما را

نداشت؟ این گروه بخاطر جرم و تقصیر جایگاه آنها در جهنم خواهد بود

ولی آنهایی که بمعنی واقعی گرفتار استضعاف شده‌اند که در بن بست

قرار گرفته‌اند که نه راه به جایی می‌برند و نه چاره‌ای می‌توانند بیندیشند

امید است خداوند این گروه را مورد عفو و رحمت قرار بدهد.


از امام باقر (ع) سوال شده که گناهکارانی که می‌میرند در حالی که

امامی ندارند و عارف به ولایت شما نیستند ولی موحد و مقر به نبوت

حضرت محمدند چه حالی خواهند داشت؟ حضرت فرمود: این افراد در

همان گودالهای می‌مانند و بیرون نمی‌آیند هر کس عمل صالح داشته

باشد و عداوت و دشمنی از او بروز نکرده باشد روزنه‌ای به طرف بهشتی

که خدا آن را در سمت مغرب خلق کرده باز می‌کنند آنگاه روح و راحت

بهشتی در همان گودال به وی می‌رسد تا روز قیامت که خدا را ملاقات

می‌کند و حساب خوبیها و بدیهایش رسیدگی می‌شود و به بهشت یا

جهنم می‌رود کار این دسته معلق بر امر الهی است نسبت به مستضعفین و ابلهان و اطفال و اولاد مسلمین که هنوز بالغ نشده‌ان

د نیز چنین می‌کنند. و در روایات آمده که از مستضعفین و متوسلین بین

ایمان و کفر سووال قبر صرفنظر می‌شود.


از آیات زیادی می‌تواند حیات و زندگانی شهید را در عالم برزخ بدست آورد.

و خود اینها از جمله ادله‌ای است که می‌توان برای زنده بودن انسان بعد از

مرگ آنها را اقامه کرد مثلاً در جایی می‌فرماید: وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا

فِی سُبِیلِ الله اَمواتاً بُلْ اَحًیاءٌ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقُونُ مپندار که شهدا مرده‌اند

بلکه زنده‌اند و نزد خدا روزی داده می‌شوند البته همه زنده‌اند هر کس

می‌میرد زنده است ولی خصوصیتی که در آنها هست و مزیتی که قرآن

برای آنها قایل است مقام عند ربهم یرزقون است دائماً روزی خور پروردگار

هستند. فَرِحِینُ بِما آتاهْمْ اللهُ مِنً یُلْحُقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف‌ٌ عُلَیًهِمً

وُلا هْمً یُحًزَنُونُ شهدا پس از مرگ از آنچه خداوند به آنها داده خوشحال‌اند

و طلب بشارت می‌کنند از زندگی آنهایی که در دنیا هستند و هنوز به آنها

ملحق نشده‌اند که چگونه اقسام اندوه و ترس از آنها برداشته شده

است.
این آیه صراحت دارد بر حیات پس از مرگ و علاوه بر حیات پس از مرگ از


جهت این که روز شهدا به روزیهای معنوی و ملکوتی، از این آیه ارتباط


شهدا و بازماندگان آنها در دنیا فهمیده می‌شود و شهدا و مومنین از این

نظر مورد عنایت پروردگار قرار می‌گیرند که در ارتباط با دنیا و بازماندگان از

بدیها آنها مطلع نمی‌شون بلکه خوبیهای آنان را می‌بینند.


نظیر این آیه در سوره دیگر چنین آمده که لا تَقُولُوا لِمُنً یْقْتَلُ فِی سُبِیلِ اللهِ

اَمًواتٌ بُلْ اَحًیاءٌ‌ وُ لکِنً لا تَشْعْرونُ به کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند

مرده نگویید بلکه زندگانند لکن شعور و فهم شما به ادراک این حقیقت

نمی‌رسد.
بنابراین از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی برخوردارند که در این آیات به

گوشه‌ای از آنها اشاره شده است اولاً حیات شهیدان یک حیات فوق

العاده عالی و آمیخته با انواع نعمتهای معنوی است آنها بقدری غرق

مواهب حیات معنوی هستند که گویا زندگی سایر برزخیان در مقابل آنها

چیزی نیست از این رو آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها

بخشیده است خوشحالند و ثانیاً خوشحالی آنها به خاطر همرزمانشان

است که به آنها ملحق نشده‌اند زیرا مقامات و پاداشهای آنها را در آن جهان به خوبی می‌بینند و ثالثاً شهیدان علاوه بر این خوشحالی خودشان هیچ گونه ترسی از آینده و غمی از گذشته ندارند.
«حیات برزخی پیامبر و امام»


جمعی از فرقه و هابیت که از عمق مسایل بی اطلاع‌اند و به جمود فکری

معروفند با تکیه به ظاهر ابتدایی بعضی از آیات قرآن و بدون بررسی آیات دیگر اصرار دارند که هر گونه حیات و علم و آگاهی را حتی از پیامبر (ص)


بعد از وفات نفی کنند و یکی از دلایل آنها برای نفی توسل همین

ادعاست آنها می‌گویند پیامبر (ص) از دنیا رفت و مرده است و از مرده

کاری ساخته نیست و عجیب‌تر این که از آیات قرآن برای این منظور کمک

می‌گیرند مثلاً به این آیه تمسک می‌کنند که می‌فرماید: ما انت بمسمع

من فی القبور یعنی تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنها که در قبرها خفته‌اند برسانی...



یا به آیه دیگر می‌فرماید: انک لا تسمع الموتی تو نمی‌توانی سخن خود را

به گوش مردگان برسانی(109) استناد کرده‌اند و چنین استنباط کرده‌اند

که مردگان حتی پیامبر مطلقاً چیزی نمی‌فهمند در حالی که به آیاتی که

حیات برزخی را برای همه انسانها مطرح می‌کند توجهی نکرده‌اند.

پیامبران مانند انسانها از حیات برزخی برخوردارند و آیات مورد بحث سخن

از عدم درک مردگان به طور عادی و طبیعی می‌گویند که ارتباط انسان در

جهان برزخ با عالم دنیا قطع می‌شود جز در مواردی که خداوند فرمان

می‌دهد این ارتباط برقرار گردد به همین دلیل در شرایط عادی ما

نمی‌توانیم ارتباط با مردگان پیدا کنیم از این رو در جنگ بدر پیامبر (ص)

دستور داد که اجساد کفار را بعد از پایان جنگ در چاهی بیفکنند سپس

آنها را صدا زد و فرمود: آیا شما آنچه را که خدا و رسولش وعده داده بود

به حق یافتند؟ من که آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق یافتیم

در اینجا عمر اعتراض کرد و گفت ای رسول خدا چگونه با اجسادی سخن

می‌گویی که روح در آن نیست؟ پیامبر (ص) فرمود: شما سخنان مرا از

آنها بهتر نمی‌شنوید چیزی که هست آنها توانایی پاسخ‌گویی را ندارند.

این حدیث در کتابهای اهل سنت وجود دارد.


در سرگذشت جنگ جمل نیز علی (ع) همین سخن را با کعب بن سور

داشتند. علی (ع) هنگامی که از صفین بر می‌گشتند در کنار قبرستانی

که پشت دیوار شهر کوفه قرار داشت رسیدند آنها را مخاطب ساخته

سخنانی در ناپایداری دنیا به آنها گفتند سپس فرمودند: این خبری است

که نزد ما است نزد شما چه خبر است؟ بعد حضرت فرمود اگر به آنها

اجازه سخن گفتن داده شود به شما خبر می‌دهند که بهترین زاد و توشه

آخرت تقوی است.


این بیان دلیل بر این است که آنها سخنان را می‌شنوند و قادر بر پاسخ

گویی هستند اما اجازه ندارند پاسخ دهند و دلیل دیگر تلقین لا اله الا الله

به مردگان است که از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند که فرمود: لَقِّنُوا

مُوًتاکُم‌ٌ لا اِلهُ اِلاّ الله مردگان خود را تلقین لا اله الا الله کنید.


و از طرفی حساب پیامبر (ص) و مردان خدا از دیگران جداست آنها همانند

شهدا بلکه در صف مقدم بر آنان قرار دارند و زندگان جاویدند و به مصداق

احیا عند ربهم یرزقون از روزیهای پروردگار بهره می‌گیرند و به فرمان

خداوند ارتباط خود را با این جهان حفظ می‌کنند همان گونه که در این

جهان می‌توانند با مردگان همچون کشتگان بدر ارتباط برقرار سازند. از این

رو در روایات فراوانی که در کتب اهل سنت و شیعه آمده است می‌خوانیم

پیامبر (ص) و امامان (ع) سخن کسانی را که از دور و نزدیک بر آنها سلام

می‌فرستند می‌شنوند و به آنها پاسخ می‌گوید و حتی اعمال امت را بر آنها عرضه می‌دارند.
نکته دیگر این است که ما ماموریم که در تشهد نماز سلام بر پیامبر (ص)

بفرستیم و این اعتقاد همه مسلمین اعم از شیعه و اهل سنت است

چگونه ممکن است او را مخاطب سازیم به چیزی که هرگز آن را

نمی‌شنود و دلیلی ندارد که ما این خطابها را حمل بر مجاز کنیم.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در ششم دی ۱۳۹۰ | نظر بدهید
قیافه مؤمنان در برزخ
قیافه مؤمنان در برزخ

مومنین با توجه به درجه‌ای که دارند در قبر در صفا و خوشی بسر می‌برند و حتی

جسد برخی از آنها در قبر تازه است و هیچگونه فساد و تغییری در بدن آنها صورت

نگرفته است، از امیر المومنین (ع) روایت است که فرشتگان دری از بهشت بر

مؤمن می‌گشایند و به او میگویند بخواب در حالی که چشمت روشن باد مانند

خواب گوارای جوان زیرا خدای تعالی می‌فرماید: بهشتیان در آن روز بهترین قرارگاه

و زیباترین مکانها قرار دارند.
امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن بمیرد هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش

تشییع می‌کنند و هنگامی که داخل قبرش نمایند نکیر و منکر به نزد او می‌آیند پس

از سوال از ایشان آن دو فرشته قبرش را به اندازه‌ای که چشمش ببیند وسعت

می‌بخشند و از بهشت برای وی غذا می‌آورند و روح و ریحان بر او داخل کنند.


نمونه کسانی که جسم آنها در قبر تازه مانده است:


1ـ جسد حر: شاه اسماعیل صفوی وقتی که شنید بعضی در باره حر طعن می‌زنند

امر کرد قبر او را بشکافند دیدند جسدش مانند روزی است که شهید شده و هیچ

تغییری نکرده و بر سرش دستمالی بسته شده آن دستمال را باز کردند خون از

محل زخم جاری شد پس زخم را با آن دستمال بستند و حسن حال او را دانستند

از این رو باگاهی بر آن بنا کردند و خادمی بر آن مقرر داشتند.


2ـ جسد کلینی صاحب کافی: یکی از حکام ظالم تصمیم داشت که قبر حضرت

موسی بن جعفر را خراب کند وزیرش گفت: اینجا قبر یکی از علمای این مذهب

است و یکی از نمایندگان موسی بن جعفر می‌باشد اینها می‌گویند جسد این

شخص تازه است و نمی‌پوسد اگر گفتة آنها راست باشد صلاح نیست که قبر

موسی بن جعفر را خراب کنید حاکم پذیرفت و فوراً امر کرد قبر کلینی را شکافتند

و با تعجب دیدند که جسد ایشان تر و تازه است و عجیب‌تر از آن دیدند که بچه

شیری هم پهلوی اوست که آن هم جسدش تازه است.


3ـ جنازه صدوق: شیخ صدوق که در ری مدفون است در زمان فتحعلی شاه قبرش

شکافی برداشت برای تعمیر آن اقدام می‌کنند می‌بینند یک سردابی است و آدمی

خوابیده در حالی که بدن سالم به تمام معنی دارد محاسن او حنایی است و

دستهایش حنایی و کف پاهایش حنایی است از زمان شیخ صدوق تا زمان کشف

این واقعه 857 سال گذشته بود آری بدن‌هایی در میان قبر ممکن است نپوسد و

درجه تقوی و طهارت روح تاثیر در این لباس داخل قبر افتاده نموده و او را تازه

نگاهدارد
نوشته شده توسط فرید.ح.س در پنجم دی ۱۳۹۰ | نظر بدهید
وضع متوسطین و مستضعفین در برزخ“
وضع متوسطین و مستضعفین در برزخ“

در برخی از آیات و روایات سرنوشت مبهم مستضعفین و متوسطین پیاده شده است که بطور قطع مقصود در قیامت نیست زیرا در آخرت وضعیت همگان روشن می‌شود و در شرایط برزخی که هنوز محاکمه نشده‌اند آینده آنها روشن نیست جماعتی هستند که به مجرد مرگ به حساب آنها رسیدگی نمی‌شود بلکه تا وقت قیامت به تاخیر می‌افتد و منوط می‌گردد به امر خدا که یا آنان را عذاب کند و یا گناه آنان را بیامرزد از این دسته به عنوان مرجون لامر الله یاد شده است که در سوره توبه آیه 106 ذکر شده است این گروه در انتظار سرنوشت نامعلوم خود بسر می‌برند نه عذاب دارند و نه از نعمتهای برزخی برخوردارند در جای دیگر قرآن می‌فرماید: آنانی که فرشتگان مرگ در حالی که می‌خواهند جان آنان را بگیرند آنها را مخاطب قرار داده و می‌گویند: کجا بودید شما و در چه شرایطی قرار داشتید؟ می‌گویند ما از جمله مستضعفان در روی زمین بودیم فرشتگان می‌گویند چرا شما هجرت نکردید؟ مگر این زمین پهناور گنجایش شما را نداشت؟ این گروه بخاطر جرم و تقصیر جایگاه آنها در جهنم خواهد بود ولی آنهایی که بمعنی واقعی گرفتار استضعاف شده‌اند که در بن بست قرار گرفته‌اند که نه راه به جایی می‌برند و نه چاره‌ای می‌توانند بیندیشند امید است خداوند این گروه را مورد عفو و رحمت قرار بدهد.
از امام باقر (ع) سوال شده که گناهکارانی که می‌میرند در حالی که امامی ندارند و عارف به ولایت شما نیستند ولی موحد و مقر به نبوت حضرت محمدند چه حالی خواهند داشت؟ حضرت فرمود: این افراد در همان گودالهای می‌مانند و بیرون نمی‌آیند هر کس عمل صالح داشته باشد و عداوت و دشمنی از او بروز نکرده باشد روزنه‌ای به طرف بهشتی که خدا آن را در سمت مغرب خلق کرده باز می‌کنند آنگاه روح و راحت بهشتی در همان گودال به وی می‌رسد تا روز قیامت که خدا را ملاقات می‌کند و حساب خوبیها و بدیهایش رسیدگی می‌شود و به بهشت یا جهنم می‌رود کار این دسته معلق بر امر الهی است نسبت به مستضعفین و ابلهان و اطفال و اولاد مسلمین که هنوز بالغ نشده‌اند نیز چنین می‌کنند. و در روایات آمده که از مستضعفین و متوسلین بین ایمان و کفر سووال قبر صرفنظر می‌شود.
از آیات زیادی می‌تواند حیات و زندگانی شهید را در عالم برزخ بدست آورد. و خود اینها از جمله ادله‌ای است که می‌توان برای زنده بودن انسان بعد از مرگ آنها را اقامه کرد مثلاً در جایی می‌فرماید: وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیلِ الله اَمواتاً بُلْ اَحًیاءٌ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقُونُ مپندار که شهدا مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد خدا روزی داده می‌شوند البته همه زنده‌اند هر کس می‌میرد زنده است ولی خصوصیتی که در آنها هست و مزیتی که قرآن برای آنها قایل است مقام عند ربهم یرزقون است دائماً روزی خور پروردگار هستند. فَرِحِینُ بِما آتاهْمْ اللهُ مِنً یُلْحُقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف‌ٌ عُلَیًهِمً وُلا هْمً یُحًزَنُونُ شهدا پس از مرگ از آنچه خداوند به آنها داده خوشحال‌اند و طلب بشارت می‌کنند از زندگی آنهایی که در دنیا هستند و هنوز به آنها ملحق نشده‌اند که چگونه اقسام اندوه و ترس از آنها برداشته شده است.
این آیه صراحت دارد بر حیات پس از مرگ و علاوه بر حیات پس از مرگ از جهت این که روز شهدا به روزیهای معنوی و ملکوتی، از این آیه ارتباط شهدا و بازماندگان آنها در دنیا فهمیده می‌شود و شهدا و مومنین از این نظر مورد عنایت پروردگار قرار می‌گیرند که در ارتباط با دنیا و بازماندگان از بدیها آنها مطلع نمی‌شون بلکه خوبیهای آنان را می‌بینند.
نظیر این آیه در سوره دیگر چنین آمده که لا تَقُولُوا لِمُنً یْقْتَلُ فِی سُبِیلِ اللهِ اَمًواتٌ بُلْ اَحًیاءٌ‌ وُ لکِنً لا تَشْعْرونُ به کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده نگویید بلکه زندگانند لکن شعور و فهم شما به ادراک این حقیقت نمی‌رسد.
بنابراین از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی برخوردارند که در این آیات به گوشه‌ای از آنها اشاره شده است اولاً حیات شهیدان یک حیات فوق العاده عالی و آمیخته با انواع نعمتهای معنوی است آنها بقدری غرق مواهب حیات معنوی هستند که گویا زندگی سایر برزخیان در مقابل آنها چیزی نیست از این رو آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند به آنها بخشیده است خوشحالند و ثانیاً خوشحالی آنها به خاطر همرزمانشان است که به آنها ملحق نشده‌اند زیرا مقامات و پاداشهای آنها را در آن جهان به خوبی می‌بینند و ثالثاً شهیدان علاوه بر این خوشحالی خودشان هیچ گونه ترسی از آینده و غمی از گذشته ندارند
نوشته شده توسط فرید.ح.س در چهارم دی ۱۳۹۰
دلیل عقلی بر وجود برزخ
دلیل عقلی بر وجود برزخ

از جمله دلایل عقلبی بر وجود برزخ قاعده تکامل است که عالم همواره رو به کمال می‌رود و این مسیر را تا ابد ادامه خواهد داد و این قانون مطابق حکمت و مشیت الهی است بعد از عالم دنیا عالمی است که به مراتب کاملتر از این عالم است ولی نسبت به آخرت از کمال کمتری برخوردار است.
به عبارت دیگر نکته اصلی این است که تا انسان دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نیست در برزخ باید ساخته و پرداخته شود تا آمادگی حضور در قیامت را پیدا کند جنین اگر در رحم مادر آمادگی جسمی و روحی پیدا نکند نمی‌تواند وارد صحنه طبیعت شود انسان هم برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید. (1
نوشته شده توسط فرید.ح.س در پانزدهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
دلیل تجربی بر وجود برزخ
دلیل تجربی بر وجود برزخ

1ـ ارتباط با ارواح یا اسپرتیسیم 2ـ خوابهای مغناطیسی 3ـ اعمال حیرت انگیز مرتاضان 4ـ انتقال فکر هر یک از این موضوعات دلالت می‌کنند که روح استقلال دارد و با مرگ از بدن از بین نمی‌رود بلکه به مجرد مرگ به بدن لطیف‌تر تعلق می‌گیرد که بخاطر پرهیز از اطاله کلام از توضیح موارد مذکور خودداری می‌کنیم و خوانندگان را به مطالعه کتابهای معاد انسان و جهان اثر استاد سبحانی و معاد از دیدگاه عقل و فلسفه نوشته استاد محمد باقر شریعتی سبزواری ارجاع می‌دهیم در هر حال احضار ارواح مردگان آیا دلیل بر بقای روح نیست و همچنین خوابهای مغناطیسی و تکلم خارق العاده مرتاضان از استقلال و بقای روح حکایت می‌کند دلیلی نداریم که با مرگ جسم روح بمیرد.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
دلیل نقلی بر وجود برزخ
دلیل نقلی بر وجود برزخ

آیاتی که دلالت بر وجود برزخ دارند دو دسته‌اند:
گروه یکم: 1ـ در تنها آیه‌ای که فاصله میان مرگ و قیامت را برزخ خوانده است تصریح شده که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیات است که تقاضای بازگشت می‌کند و اظهار پشیمانی و ندامت می‌نماید ولی درخواست او قبول نمی‌شود و در پایان می‌فرماید: وُ مِن‌ّ وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُونُ از آن لحظه به بعد تا روز قیامت عالم برزخ است. (19)
گروه دوم: آیاتی است که لفظ برزخ در آنها نیست ولی بازگو کننده حیات پس از مرگ می‌باشند که این آیات بر چهار قسم است: یکم آیاتی که گفتگوی انسانهای فاسد با فرشتگان الهی را یاد می‌کند و آنها از اعمال خود در روی زمین احساس شرمندگی می‌کنند مثل این که می‌فرماید آنان که هنگام مرگ بر خود ظلم و ستم روا داشتند فرشتگان از آنها می‌پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ می‌دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم فرشتگان گویند آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید از آنها عذر نپذیرند مأوای ایشان جهنم است (20) این مذاکرات متعلق به عالم برزخ است و برهانی محکم بر وجود برزخ می‌باشد.
2ـ آیاتی که گفتگوی انسانهای صالح را با فرشتگان الهی بازگو می‌کند و فرشتگان آنان را داخل بهشت برزخی می‌کنند مثل آیه شریفه که می‌فرماید: هنگامی که فرشتگان پاکیزه از شرک، متقین را قبض روح می‌کنند به آنها می‌گویند که سلام بر شما به موجب اعمال نیکویی که انجام داده‌اید اکنون به بهشت در آیید.(21)
در این آیه سخن از استقبال ملائکه از انسانهای پاک و با تقوا در عالم برزخ است آیه دیگر که گویاتر است مربوط به داستان رفتن نماینده انبیاء برای هدایت مردم به نطاکیه است که مردم دعوت او را نمی‌پذیرند و این نماینده پس از درگیری شهید می‌شود قرآن می‌فرماید: قِیلَ ادًخُلِ الْجُنُّهُ قالَ یا لَیًثَ قُوًمِی یُعًلَمْونُ بِما غَفَرُلِی رُبی وُ جُعُلَنِی مِنُ الْمْکَرُمِینُ به این مرد با ایمان گفته شد داخل بهشت شود در جواب گفت ای کاش قوم من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خداوند چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد.(22)
3ـ آیاتی که از حیات انسانهای با سعادت و نیکوکار و پاداش آنها یاد شده است مثل آنچه در مورد شهیدان نازل شده است: وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیل اللهُ اَمًواتاً بُلْ اَحًیاءُ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقْونُ فَرِحِینُ بِما آتیهْمْ اللهُ مِنً فَضْلِهِ وُ یُسًتَبًشِرْونُ بِالَّذِینُ لَمً یْلْحِقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف عُلَیًهِمً وُلا هْم یُحًزَنُونُ گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه نزد پروردگار خویش زنده‌اند و روزی داده می‌شوند به سبب آنچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنها عنایت کرده شادمانند و به دوستان خود که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ ترس و اندوهی نداشته باشید.(23)
4ـ آیاتی که از حیات انسانهای فاسد و عذاب و رنج آنها یاد شده است مثل آیه‌ای که می‌فرماید: مِما خَطِیئاتِهِمً اُغْرِقُوا فُأُدًخِلُوا ناراً بواسطه گناهانی که قوم نوح کردند غرق دریا شدند و پس از غرق در آتش انداخته شدند. (24) یعنی همین که غرق شدند بلافاصله وارد در آتش شدند، البته آیات یاد شده بعنوان نمونه آیات مطرح شد و نظایر این آیات در قرآن وجود دارد که این جزوه گنجایش ذکر همه آیات را ندارد اما احادیث و اخباری که در مورد برزخ است زیاد است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.
1ـ تکلم رسول خدا با کشتگان از قریش در بدر:
در جنگ بدر عده‌ای از کشتگان کفار را در چاهی ریخته بودند پیامبر (ص) بر سر آن چاه آمد و به آن مردگان فرمود: شما ای کفار همسایگان بدی بودید پیامبر خدا را از خانه خویش را ندید و با او محاربه و جنگ نمودید آنچه را که خدا به من وعده داد دیدم که حق است آیا شما نیز وعده پروردگار را به حق یافتید عمر که این مکالمه را شنید گفت: ای پیامبر اینها که بدنهایی بی جان بیش نیستند چگونه با آنها سخن می‌گویید؟ حضرت فرمود: ساکت شو ای پسر خطّاب سوگند به خدا که تو را در آنها شنواتر نیستی و همین که من برخیزم فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می‌کوبند. (25)
2ـ تکلم امیرالمومنین با کشتگان جمل: علی (ع) در پایان جنگ جمل با اسب میان کشتگان میگشت به جسد کعب بن سوره رسید امام دستور دادند که جسد او را بنشانند آنگاه خطاب به او فرمود: ای کعب من وعده خداوند را حق یافتم آیا تو نیز وعده خدای خود را راستین یافتی؟ سپس او را خواباندند آنگاه با پیکر طلحه نیز چنین کرد شخصی به آن حضرت عرض کرد: این کار چه سودی دارد آنان که سخن تو را نمی‌شنوند؟ حضرت فرمود: سوگند به خداوند که هر دو سخن مرا شنیدند چنانکه کشتگان بدر سخن پیامبر را شنیدند. (26)
3ـ پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: اَلْقَبًرْ رُوًضَه مِنً رِیاضِ الْجُنُّهِ اَوً حْفْرُه‌ٌ مِنً حْفَرِ النّیِرانِ. قبر باغی است از باغهای بهشت یا گودالی است از گودالهای آتش (27)
مقصود از قبر در این حدیث نقطه چهار وجبی نیست بلکه قبر کنایه از آن جهان وسیع برزخ است که برای انسان بصورت باغ آتش در می‌آید
4ـ از علی (ع) نقل شده که فرمودند: النّاسْ نِیام‌ٌ اِذا ماتُوا انْتَبُهْوا مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند.(2
5ـ امام حسین (ع) در روز دهم محرم پس از آنکه نماز صبح را با اصحاب به جماعت خواندند خطبه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کردند و چنین فرمودند اندکی صبر و استقامت کنید مرگ جز پلی نیست که شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشتهای وسیع عبور می‌دهد.(29)
6ـ شخصی به نام علی بن حمزه که امامت حضرت علی بن موسی (ع) را قبول نداشت وقتی مْرد نزدیکان امام احوال او را در قبر پرسیدند و گفتند آیا در آتش است؟ حضرت امام رضا (ع) فرمود: بله وقتی سووالی کردند امام تو کیست و انکار امامت مرا کرد ضربه‌ای به او زدند که قبرش مشتعل از آتش شد.(30)
7ـ عده‌ای با امام صادق (ع) مشغول صحبت بودند که امام در مورد برزخ سخن راندند و فرمودند برای شما ترس دارم از وضعیتی که در برزخ دارید پرسیدند: برزخ چیست؟ فرمود از ساعت مرگ تا هنگامی است که انسان سر از قبر بیرون می‌آورد.(31)
نوشته شده توسط فرید.ح.س در سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
برزخ از نظر فرهنگ لغت
برزخ از نظر فرهنگ لغت

برزخ همان‌طوری که از نامش پیداست به معنی حایل و حد فاصل بین دو چیز است در مفردات راغب چنین آمده است که البرزخ الحاجز و الحدبین الشیئین فاصله و حد بین دو چیز را برزخ گویند. در قاموس قرآن نیز برزخ واسطه و حایل میان دو چیز معنی شده است و کلمه برزخ فقط یک بار استعمال شده است. هر چند در باره برزخ به تعبیرات مختلف و شکلهای گوناگون سخن گفته شده است و در مورد یاد شده کلمه برزخ به معنای فاصله بین دنیا و قیامت بکار رفته شده است و علت نامیدن این دوران زمانی به برزخ وجود همین آیه شریفه است که می‌فرماید حتّی اِذا جاءَ اَحدهْمْ الْموًتُ قالَ رُبِّ ارًجِعْونِ لَعلّی اَعًمُلُ صالِحاً فیما ترکت کلاّ اِنّهاکَلِمُه هْو قائِلُها و مِنً وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُون.(1)


آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا رسد گویند پروردگارا مرا باز گردان، باشد که کار شایسته‌ای در تدارک گذشته خود بجا آورم به او خطاب می‌شود که هرگز چنین نخواهد شد این سخنی است که او گوینده آن است و از حین مرگ تا روزی که بر انگیخته شوند برزخ و فاصله‌ای است.
در نهج البلاغه هم لفظ برزخ دو بار استعمال شده است.
1ـ سُلَکْوا فِی بْطُونِ الْبُرزَخِ در درون قبرها خزیدند (2)


2ـ فَکَأَ نَما اطَّلَعْوا غُیْوبُ أَهًلِ الْبُرًزَخِ فِی طُولِ الاْقامُهِ فِیهِ بندگان خوب خدا (اهل ذکر) جهان برزخیان را می‌نگرند و اقامت طولانی آنجا را مشاهده می‌کنند.(3)
در روایتی امام صادق (ع) عالم برزخ را چنین معرفی کرده است: البرخ القبر و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره برزخ قبر است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است (4) بنابراین در اصطلاح قرآن و روایات اولیاء دین به حد فاصل بین زندگی دنیا و حیات جاودان عالم برزخ گفته می‌شود
نوشته شده توسط فرید.ح.س در سیزدهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
برزخ در قرآن
آیه۱

از امیرالمومنین علی(ع) منقول است که برای رد منکرین ثواب وعواقب پس از مرگ و قبل از قیامت این کلام حق کافی است که(( یوم یات لا تکلم نغسل الا باذنه

فمنهم شقی و سعید فا ما الذین نقوا فی النار لهم فیها زفیر وشهیق خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما یرید و ام الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السماوت و الارض الا ما شاء ربک.))

*در این روز هیچ کس جز به فرمان خدا سخن نگوید پس خلق بر دو فرقه شوند برخی شقی وبقرخی سعید اما اهل شقاوت همه در آتش در حالی که ناله حسرت می کشند در افکنند آنها در آتش دوزخ تا آسمان ها وزمین باقی است مخلد هستند مگر آنکه مشیت خدا بخواهد نجاتشان بدهد که البته هر چه را خدا بخواهد می تواند بکند.

واما اهل سعادت همه در بهشت هستند تا آسمان و زمین باقی است مگر آنچه مشیت پروردگار باشد.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دوازدهم اسفند ۱۳۸۹ | آرشیو نظرات
ویژگیهای عالم برزخ1
ویژگیهای عالم برزخ

1ـ تکامل نفوس ناقصه در برزخ: در روایت است که چون رسول خدا (ص) به معراج رفتند به پیرمردی که در زیر درخت نشسته بود و در اطرافش کودکانی گرد آمده بودند برخورد کردند حضرت سوال کرد: ای جبرئیل این پیرمرد کیست؟ جبرئیل گفت این شیخ پدر تو ابراهیم است حضرت سوال کرد: این اطفال در اطراف او چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: اینها اطفال مؤمنان هستند که حضرت ابراهیم به آنها غذا می‌دهد.(35)
و از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: اطفال شیعیان ما را از مؤمنین، حضرت فاطمه (ع) تربیت می‌کند.(36)
2ـ رشد و تکامل: هر چند پس از مرگ در عالم برزخ توانایی بر خطا و ثواب وجود ندارد و آنجا دیگر عالم تکلیف نیست ولی به موجب روایاتی که از اولیاء اسلام رسیده پس از مرگ نیز انسان می‌تواند بواسطه داشتن سرمایه‌هایی از دنیا تغذیه کند و به تکامل و رشد برسد یکی از آنها سنّت حسنه و پی‌ریزی سیره خوب در جامعه است چنانکه امام حسین (ع) از نبی اکرم (ص) روایت کرده که فرمود: هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل می‌کنند برای او خواهد بود بدون آنکه از اجر عاملین به آن چیزی کاسته شود.(37)
یکی دیگر از آن اسباب صدقات جاریه است پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: هفت عامل است که اگر شخص یکی از آنها را بجا آورده باشد پس از مرگ ثوابش در پرونده عمل او ثبت می‌گردد کسی که درخت میوه داری را بکارد یا چاهی حفر کند یا قناتی را جاری سازد یا مسجدی را بنیان نهد یا قرآنی بنویسد و یا علمی از خو بجای بگذارد یا فرزند صالحی تربیت کند که برای او استغفار نماید.(3
در روایتی پیامبر (ص) فرموده: حضرت مسیح بر قبری گذر کرد که صاحب آن معذّب بود سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی از خود بجای گذارده بود او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد یکی آنکه راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده و دیگر اینکه یتیمی را مسکن داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.(39)
3ـ تنزل و تغییرات دیگر: همانطوری سنت حسنه اثرش باقی است تاسیس سیره سیئه نیز اثرش ممتد و دامنه دار است و طبق روایات کسی که سنت بدی را در جامعه بنیان نهد و دیگران از او پیروی کنند هر بار که آن سیره مورد عمل واقع شود گناه تازه‌ای ثبت می‌شود امام باقر (ع) میفرماید: هر بنده‌ای از بندگان خدا روش گمراه کننده‌ای را بین مردم ایجاد کند برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شده‌اند بدون آنکه از گناه عاملین آن کاسته شود.(40)
روایاتی وجود دارد که نارضایتی پدر و مادر و تأثیر آن را در سرنوشت فرزند بیان می‌کند اگر پدر و مادری فرزندشان را عاق کرده باشند پس از مرگ در صورتی که از اعمال خیر فرزندشان که در دنیاست برخوردار شوند ممکن است از او راضی گردند بنابراین یکی از تفاوتهای برزخ و آخرت در این است که پرونده انسان مرده در برزخ تغییر می‌کند ولی در آخرت چنین نیست؟
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دوازدهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
آیه 2
آیه 2

آیه دیگری نیز که می توان از آن استفاده کرد:

((من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون))

و در ورای آن ها برزخی است تا آن زمان که در قیامت بر انگیخته شوند.

مراد از برزخ همان ثواب وعقاب بین دنیا و آخرت است.

(( النار یومنون علیها غدراً و عشیاً و یوم تقوم الساعه))

آنان هر صبح وشام و روز قیامت بر آتش عرضه می شوند.

این آیه در باره خاندان فرعون است که اشاره به عذاب برزخی است ، زیرا در قیامت که سرای جاویدان است.صبح و شبی نیست ، صبح وشب تنها از این دنیا است .
نوشته شده توسط فرید.ح.س در یازدهم اسفند ۱۳۸۹ | آرشیو نظرات
ویژگیهای عالم برزخ2
4ـ آگاهی و درک انسان در برزخ: از منابع موجود استفاده می‌شود که با فرا رسیدن مرگ نه تنها شعاع دید و درک انسان کمتر نمی‌شود بلکه بیشتر نیز می‌شود، پیامبر (ص) می‌فرماید: مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند.(41)
این جمله را به دو گونه می‌توان معنی کرد ـ 1ـ منظور این است که در دنیا چیزهایی وجود دارد که انسان از آنها غافل است ولی پس از مرگ متوجه آنها می‌شود و کنایه از هوشیاری بعد از غفلت است. 2ـ معنای دیگر که استاد شهید مطهری بیشتر بر آن تکیه دارد این است که درجه حیات بعد از مردن از پیش از مردن کامل‌تر و بالاتر است همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر می‌شود همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجه‌ای ضعیف‌تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر می‌شود.(42)
5ـ ارتباط ارواح با اهل دنیا در برزخ:
امام صادق (ع) می‌فرماید: هیچ مومن و کافری نیست مگر آن که در حین زوال شمس به دیدار اهل خود می‌رود و اگر دید که اهلش به اعمال نیکو اشتغال دارند سپاس و حمد خدا بجا می‌آورد و چون کافر ببیند که اهل او بر اعمال نیک مشغول‌اند برای او موجب حسرت و ندامت خواهد بود.(43)
اسحاق بن عمار می‌گوید از امام کاظم (ع) در مورد ارواح در گذشتگان سووال کردم که آیا آنها اهل خود را ملاقات و دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: بلی گفتم در چه مقدار از زمان دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک بار بر حسب منزلت و مکانت مومن گفتم در چه صورتی آنها برای دیدار اهل خود می‌روند؟ حضرت فرمود: در صورت پرنده لطیفی که خود را به دیوارها می‌زند و بر آنها اشراف می‌نماید. پس اگر آنها را در خیر و خوبی مشاهده کند خوشحال می‌شود و اگر آنها را در بدی و اندوه بنگرد غمناک می‌گردد. (44) البته این تمثیل است یعنی همان طور که مرغها بر روی دیوارهای شما خود را می‌اندازند و به آسانی رفت و آمد می‌کنند روح مومن هم از اهل خود و احوالات آنها اطلاع پیدا می‌کند.
مضمون و معنایی را که در روایات فوق وجود دارد ممکن است بتوان به نحوی از این سخن خدا فهمید که ارتباط شهدا و بازماندگان آنها را بیان می‌کند و می‌فرماید: یُسًتَبًشِرْونُ بِنِعًمُهٍ مِنُ اللهِ وُ فَضْلٍ وُ اللهُ لا یْضِیعْ اَجًرُ الْمْؤمِنِینُ (45) کشته شدگان در راه خدا از این که افراد خانواده‌شان را بر نعمت و فضل می‌بینند خوشحال و شادان می‌گردند.
6ـ همدم انسان در عالم برزخ:
قیس بن عاصم می‌گوید: من و جمعی از بنی تمیم از راه دور به مدینه آمدیم و خدمت رسول اکرم (ص) رسیدیم من عرض کردم یا رسول الله ما را موعظه‌ای بفرمایید که همواره از آن استفاده کنیم چرا که ما بادیه نشین هستیم و کمتر به شهر دسترسی داریم حضرت فرمود: ای قیس با عزت ذلت و با حیات مرگ است و با دنیا آخرت... ای قیس ناگزیر برای تو همنشین و مصاحبی خواهد بود که با تو به خاک سپرده می‌شود موقع دفن تو او زنده است و تو مرده اگر همنشین تو بزرگوار و کریم باشد تو را اکرام می‌کند و اگر پست و فرومایه باشد آزارت می‌دهد.(46)
علی (ع) می‌فرماید: شخص مسلمان دارای سه دوست است یکی از دوستانش به وی می‌گوید من در زندگی و مرگ با تو هستم و هرگز ترکت نمی‌کنم و آن عمل اوست دوست دیگر می‌گوید من فقط تا موقع مرگ با تو هستم آنگاه جدا می‌شوم و آن اموال او است آدمی به محض آن که می‌میرد اموالش به وراث انتقال می‌یابد دوست دیگر به او می‌گوید من تا قبر با تو هستم و تو را ترک می‌گویم و آن فرزند اوست.(47
نوشته شده توسط فرید.ح.س در یازدهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
آیه3


خداوند درباره بهشتیان می فرماید: (و لهم رزقهم فیها بکره و عشیاً )

یعنی :در آن هر صبح و شام رزق خاصی دارند.

با توجه به اینکه در سرای جاویدان، صبح وشام وجو ندارد پس منظور عالم برزخ است که برای بهشتیان قبل از قیامت نعمت داده می شود.



(( و لا تحسبناً الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتا هم الله موفضا))

و گمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه زندپه اند ونزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

در ادامه آیه فرمود (( یستبشرون بالذین لم یلحقوا من خلفهم الا خوف الیهم ولا هم یحزنون))

به کسانی که هنوز به آنها نپیوسته اند بشارت می دهند که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

زمانی می توانند بسارت دهند که عده ای هنوز به آنها نرسیده اند، ولین زمانی است که قیامت نشده باشد پس مسلماً این آیه درباره برزخ صحبت می کند.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
ویژگیهای عالم برزخ3
6ـ همدم انسان در عالم برزخ:
قیس بن عاصم می‌گوید: من و جمعی از بنی تمیم از راه دور به مدینه آمدیم و خدمت رسول اکرم (ص) رسیدیم من عرض کردم یا رسول الله ما را موعظه‌ای بفرمایید که همواره از آن استفاده کنیم چرا که ما بادیه نشین هستیم و کمتر به شهر دسترسی داریم حضرت فرمود: ای قیس با عزت ذلت و با حیات مرگ است و با دنیا آخرت... ای قیس ناگزیر برای تو همنشین و مصاحبی خواهد بود که با تو به خاک سپرده می‌شود موقع دفن تو او زنده است و تو مرده اگر همنشین تو بزرگوار و کریم باشد تو را اکرام می‌کند و اگر پست و فرومایه باشد آزارت می‌دهد.(46)
علی (ع) می‌فرماید: شخص مسلمان دارای سه دوست است یکی از دوستانش به وی می‌گوید من در زندگی و مرگ با تو هستم و هرگز ترکت نمی‌کنم و آن عمل اوست دوست دیگر می‌گوید من فقط تا موقع مرگ با تو هستم آنگاه جدا می‌شوم و آن اموال او است آدمی به محض آن که می‌میرد اموالش به وراث انتقال می‌یابد دوست دیگر به او می‌گوید من تا قبر با تو هستم و تو را ترک می‌گویم و آن فرزند اوست.(47)
7ـ ملاقات ارواح با یکدیگر در عالم برزخ: امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ با یکدیگر ملاقات می‌کنند سووال کردند آیا واقعاً همدیگر را می‌بینند؟ فرمود بله می‌بینند و از همدیگر خبر می‌پرسند و سووال می‌کنند و همدیگر را آشنایی می‌دهند آن چنان آشنا می‌شوند که در آنجا می‌گویند این شخص فلانی است.(4
امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ به شکل جسدهایی که دارند و با همان قیافه در درختهای بهشت می‌روند و یکدیگر را خوب می‌شناسند و از یکدیگر سووال می‌کنند و هنگامی که روح جدیدی بر آنان وارد می‌شود دیگران گویند رهایش کنید تا قدری استراحت کند چرا که او از یک مرحله سختی عبور کرده است بعد از آن که استراحت کرد از او می‌پرسند فلان کس چه شد؟ اگر این روح جواب داد که هنوز زنده است و در دنیا می‌باشد اینها منتظر و امیدوار می‌مانند که شاید نزد آنها بیاید و اگر گفت که مرده است می‌فهمند که وضعش بد است چون اگر آدم خوبی بود پس از مرگ نزد آنها می‌آمد پس می‌گویند از بین رفت حیف که اینطور شد.(49)
8ـ پرسش و سووال در عالم برزخ: مطابق روایات و اخبار در عالم برزخ فقط مسایلی که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع می‌شود و رسیدگی به سایر مسایل موکل به قیامت است.
امام صادق (ع) فرموده است: آن که پرستش قبر را انکار کند شیعه ما نیست(50) امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن از دنیا رود هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع می‌کنند وقتی وارد قبر شد منکر و نکیر به سراغ او می‌آیند و به او می‌گویند پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیغمبر تو کیست؟ پس می‌گوید خداوند پروردگار من است و محمد پیغمبر من و اسلام دین من است پس قبرش تا چشم کار می‌کند وسیع می‌شود و برای او طعام می‌آورند و روح و ریحان بر او وارد می‌شود.(51) و در روایتی امام صادق (ع) می‌فرماید: میت در قبر از پنج چیز سووال می‌شود: از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.(52)
از بعض روایات استفاده می‌شود که سووال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین خالص یا از کفار خالص باشند و افراد دیگر از مواخذه و سووال آنان صرف نظر می‌شود. امام صادق (ع) می‌فرماید: در قبر از کسی سووال نمی‌شود مگر آن کسی که ایمان خود را کاملاً خالص نموده باشد و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد و اما بقیه افراد از سووال قبر آنها صرف نظر می‌شود.(53)
ممکن است تو هم شود با آن که خدا می‌داند چه کسی مومن و چه کسی کافر است پس چرا سووال می‌کنند؟ بعضی از بزرگان چنین فرموده‌اند که سووال و جواب در قبر مقدمه‌ای بر پاداش یا مجازات شخص سووال شده است مثل معلمی که محصلین خود را می‌شناسد که کدامیک از آنها زرنگ و کدامیک تنبل‌اند ولی با این حال از آنها امتحان می‌گیرد و آن کسی که نمره‌اش خوب است قبول می‌شود و دلیل دیگر این که خود سووال و جواب برای مومن لذت دارد. همان طوری که برای کافر ابتدای بدبختی و عذاب و شکنجه است.
دلیل سوم این که سووال و پرسش مقدمه نوید و بهشت و درآمدی بر عذاب است تا مومنان لذت ببرند و کافران گرفتار حسرت و ندامت و بدانند عذاب صبح و شام آنها به علت تمحیض آنها در کفر و نفاق است تا اعتراضی نداشته باشند.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
جایگاه شهیدان و کفار در برزخ


1- شهيدان در راه حق پس از كشته شدن زنده اند و زنده بودن آنان به گونه اى است كه براى او مشخص نيست .


2- شهيدان راه خدا نه تنها زنده اند، بلكه نزد پروردگار روزى مى خورند و از سرنوشت مؤ منانى كه هنوز نمرده اند دل خوش اند؛ زيرا مى دانند براى آنان بيم و اندوهى وجود ندارد.


3- اين آيات فقط زنده بودن شهيدان را در عالم برزخ با صراحت بيان مى كند. لكن از آيات نمى توان زنده بودن همه مردم را در برزخ اثبات كرد.


4- در جاى ديگر مى فرمايد: (به حبيب نجار گفته شد): ((داخل بهشت شو. او گفت : اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيد و از اكرام شده گانم گردانيد)).(103)
آيه درباره مرد مؤ منى (حبيب نجار) نازل شده است كه او از رسولان و نمايندگان (حضرت عيسى ) دفاع كرد و سرانجام به دست كافران كشته شد.
از اين آيه به خوبى به مى آيد كه ((حبيب نجار)) به محض كشته شدن ، داخل بهشت شد و آرزو كرد، اى كاش ! قوم او از اين ماجرا مطلع مى شدند، و نيز روشن مى شود: بهشتى كه وى داخل آن شد بهشت برزخى است . آيه مورد بحث هم ، مانند آيه گذشته ، درباره كسى است كه در راه خدا كشته شده و عموم مردم را شامل نمى شود.


5 - نيز مى فرمايد: ((عذاب بدى به خاندان و طرفداران فرعون رسيد، آتشى كه هر صبح و شام به آنان عرضه مى شود و روز قيامت ، آل فرعون را به سخت ترين عذاب داخل كنيد)). (104)
اين آيه ، كه عرضه داشتن آتش را از داخل شدن در آن جدا كرده است روشن مى كند كه عرضه شدن دودمان فرعون به آتش در عالم برزخ و قبر است .
از آيه ياد شده چند نتيجه ديگر نيز به دست مى آيد.


1- آيه به طور صريح مى گويد: ابتدا به دودمان فرعون هر صبح و شام آتش ‍ سوزان عرضه مى شود و آنان سپس در آن داخل مى شوند. بنابر اين عرضه شدن آتش بر آل فرعون پيش از قيامت است ؛ زيرا در پايان آيه مى فرمايد: روز قيامت آنان را به سخت ترين عذاب درآوريد.
3- عذابى كه در عالم برزخ و قيامت به دودمان فرعون مى رسد به وسيله آتش است . لكن اهل برزخ از دور به وسيله آن ، عذاب مس شوند و اهل آخرت با داخل شدن در آن . (105)
تا اين جا چهار آيه درباره برزخ آورديم . سه آيه اول در رابطه با زندگى برزخى شهدا و آيه چهارم در خصوص برزخ كفار بود.
نتيجه آنكه ، شهيدان در عالم برزخ در ناز و نعمت اند و كفار در عذاب و شكنجه . در حالى كه عذاب كفار با بيم و هراس همراه است كه از نزديك شدن به آتش حاصل مى شود. مانند كابوس هاى وحشت ناك و خواب هاى پريشان و هراس انگيز كه خواب بيننده با آن روبرو مى شود و گاهى فرياد مى زند و خود و ديگران را بيدار مى كند.


5 - سوره واقعه اهل قيامت را به سه دسته تقسيم كرده است . 1 - سابقون . 2 - اصحاب يمين . 3 - اصحاب شمال . آن گاه درباره قيامت هر يك ، به تفضيل سخن مى گويد: ((هنگامى كه حيات و روح به گلوى محتضر رسيد شما نگاه مى كنيد در حالى كه ما به او از شما نزديك تريم ولى شما نمى بينيد)). و اگر درباره مرگ مجبور نبوديد حتما روح را به بدن بر مى گردانديد. و به دنبال آن مى فرمايد: اگر محتضر از مقربان باشد پس ‍ (براى اوست ) راحتى و ريحان و بهشت پر نعمت ، و اگر از اصحاب يمين باشد، سلام بر او از اصحاب يمين و اگر از تكذيب كنندگان گمراه باشد پذيرايى او با آب گرم و ورود به آتش جهنم است . (106)
از اين كه روح و ريحان از بهشت پر نعمت و هم چنين آب گرم و سوزان از داخل شدن در آتش جدا شده است به دست مى آيد كه روح و ريحان و همين طور آب سوزان ، در عالم برزخ است و بهشت پرنعمت و داخل شدن در آتش مربوط به قيامت است .
آيات ذكر شده عموميت دارد به خلاف سه آيه اى كه درباره شهيدان نازل شده است . نيز آيه اى كه درباره تكذيب كنندگان نازل شده است عموميت دارد، به خلاف آيه اى كه درباره تكذيب كنندگان نازل شده است عموميت داد، به خلاف آيه اى كه درباره آل فرعون نازل شده بود.
6 - در آيه ديگر مى فرمايد: ((قوم نوح ، همگى به سبب گناهانشان غرق شدند و در آتش وارد گشتند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.)) (107)


اين آيه نيز با صراحت مى گويد: قوم نوح ، بعد از غرق شدن بدون فاصله وارد آتش شدند. عجيب است كه آنان بعد از غرق شدن در آب ، فورا داخل آتش شدند!
اين آتش ، همان آتش برزخى است ؛ زيرا طبق آيات گذشته كه درباره قوم فرعون و دروغ گويان گمراه نازل شده بود آنان بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات شدند. قوم نوح هم ، بعد از غرق شدن در آب ، بدون فاصله داخل آتش شدند)). (10


7 - در آيات ديگرى چنين آمده است : ((اى نفس و روح آرام يافته ، به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى كه تو از خدا خشنودى و خدا هم از تو خشنود ، در ميان بندگانم داخل شو و در بهشتم در آى )). (109)
مقصود آيه اى كه مى فرمايد: ((در ميان بندگانم داخل شو)) آن است كه (( در برزخ به بندگانم ملحق شود))؛ زيرا بندگان خدا در آن جا اجتماع مى كنند و در قيامت داخل بهشت مى شوند. آيه هم مى فرمايد: اول در ميان بندگان داخل شويد و بعد از آن داخل بهشت گرديد.
8 - در آيه ديگر مى فرمايد: كفار بعد از آن كه داخل آتش شدند به فغان آيند و گويند:
((پروردگارا! ما دو بار ميراندى و دوبار زنده كردى ! ما اعتراف به گناهان خود مى كنيم . آيا راه خارج شدن (از آتش جهنم ) براى ما مى باشد)). (110)


بعضى از مفسرين مى گويند: دوبار مردن ممكن نيست مگر به زنده شدن در قبر. (111)
بعضى ديگر چنين مى گويند: ((مردن دوباره در برزخ ، وقتى است كه براى سئوال (پيش ) از بر انگيخته شدن و قيامت ) انسان زنده شود)). (1


9 - در آيه ديگر مى فرمايد: چگونه به خدا كافر مى شويد و حال آن كه مرده بوديد او شما را زنده كرد و دوباره ميراند و باز زنده كرد و عاقبت به سوى او باز مى گرديد)).(113)
بعضى از مفسرين مى گويند: انسان ها قبل از آنكه در پشت پدران و رحم مادران وارد شوند نطفه مرده اى بودند. بعد خداوند آنان را زنده كرد و به عالم دنيا فرستاد باز آنها را ميراند و دو مرتبه در قبر زنده كرد و پس از آن به سوى خدا رجوع مى كنند.(114)


اما اثبات برزخ از راه روايات و خواب ها، در لابه لاى مطالب بيان مى شود
نوشته شده توسط فرید.ح.س در نهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
ویژگیهای عالم برزخ4

9ـ کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت:
قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو می‌پردازند می‌فرماید:
یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً بعضی به بعضی دیگر می‌گویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده‌اید(54) ولی آنها که بهتر فکر می‌کنند می‌گویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید.(55)
بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر می‌رسد و از آنجا که کوتاهی عمر دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر می‌باشد قرآن در مورد گویندة این سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کرده‌اند تعبیر به امثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است.
و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی می‌پندارند که سوگند به خلاف می‌خورند و قرآن در این زمینه می‌فرماید: وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ.
روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که فقط ساعتی در عالم برزخ توقف داشتند.(56) همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده‌اند و یا یکی از پیامبران الهی که داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به حالت خاص برزخشیان چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا می‌کنند.
10ـ مردود بودن شفاعت در برزخ:
امام صادق (ع) می‌فرماید: وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً بخدا قسم نمی‌ترسم بر شما مگر از برزخ و چون کار به ما رسد ما اولی و سزاوارتر از شما می‌باشیم.(57)
در روایت دیگری عمرو بن یزید می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم از شما شنیده‌ام که می‌فرمودید همه شیعیان ما با همه گناهانی که دارند بهشتی هستند فرمود: گفته تو را تصدیق می‌کنم بخدا قسم همه آنان در بهشت خواهند بود من گفتم فدایت گردم بسیاری از گناهان کبیره‌اند فرمود: به شفاعت پیامبر و وصی او در قیامت همه به بهشت می‌روند ولکن به خداوند سوگند از برزخ برای شما خوفناکم و می‌ترسم پرسیدم: برزخ چیست فرمود: قبر، از لحظه‌ای که می‌میرد تا روز قیامت(5
بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که موضوع شفاعت در عالم برزخ منتفی است و انسان با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل خوب یا بد خود را می‌بیند.
11ـ تجسم عمل در برزخ: به موجب بعضی از روایات اعمال هر انسان از لحظات بعد از مرگ یعنی در مراحل ابتدائی عالم برزخ تمثیل و تجسم می‌یابد و صاحب قبر در ملکوت قبر با چشم برزخی آن را می‌بیند و تا قیام قیامت با او خواهد بود. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی شخص با ایمان را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در بهشت می‌بیند از آن دری که به عالم غیب گشوده شده مردی با چهره زیبا خارج می‌شود شخص با ایمان به او می‌گوید تو کیستی که من از تو زیباتر ندیده‌ام پاسخ می‌دهد من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن بودی و عمل خوب تو هستم که در دنیا انجام دادی وقتی شخص کافر را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در آتش می‌بیند سپس از آن در مردی زشت رو خارج می‌شود امام فرمود: شخص کافر به او می‌گوید تو کیستی که من صورتی از تو قبیح‌تر ندیده‌ام؟ پاسخ می‌دهد من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام می‌دادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.(59)
12ـ عذاب برزخی: روایاتی که در باره عذاب قبر و ثواب قبر وارد شده است راجع به همان بدن برزخی است که به مناسبت ارتباط عالم برزخ هر کس به قبر آن کس از آن تعبیر به عذاب قبر شده است.
علی (ع) می‌فرماید: از بندگان خدا بعد از مرگ برای کسانی که آمرزیده نشده‌اند عذاب و درد قبر شدیدتر از مرگ است پس از تنگی و تاریکی و وحشت و غربت آن بهراسید همانا قبر هر روز ندا می‌کند منم خانه غربت منم خانه وحشت و منم خانه کرم, قبر برای مؤمنین همانند باغی است از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم.(60)
عذاب در قبر چنان وحشتناک است که در مقابل عذابهای آن مجرمین از وحشتهای دنیوی نمی‌ترسند چون در مقابله با آن وحشتها ناچیز است، علی (ع) میفرماید:
عذاب در قبر برای آنها به قدری شدید است که وقوع حوادث هراس انگیز و زلزله و اضطراب و وحشتهای دنیا آنها را به وحشت نمی‌اندازد.(61)
از این جهت ائمه معصومین برای مردم از شدت برزخ احساس خطر کرده‌اند شخصی می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم شنیده‌ام که گفته‌ای همه شیعیان ما در بهشت جای می‌گیرند حضرت فرمود: در قیامت همه شما بواسط شفاعت پیغمبر یا وصی پیغمبر به بهشت می‌روید اما بخدا قسم در مورد برزخ بر شما می‌ترسم.(62)
رسول خدا (ص) فرموده‌اند که در زمان قبل از نبوت که به شتران و گوسفندان نظارت می‌نمودم و آنها در جایگاه خود مستقر و متمکن بودند و هیچ چیز در اطراف آنها نبود که آنها را تهییج کند و آنها را بترساند ناگهان می‌دیدم که آنها از جای خود حرکت کرده و به هوا می‌پرند با خود می‌گفتم این چه داستانی است و بسیار در شگفت می‌ماندم تا آنکه جبرئیل (ع) برای من چنین گفت: چون کافر بمیرد چنان ضربه‌ای بر او زنند که تمام مخلوقات که خدا آفریده است از آن ضربه به وحشت و هراس شتران و گوسفندان در اثر همان ضربه‌ای است که به کافر خورده است پس پناه می‌برم به خداوند از عذاب قبر.(63)
علی (ع) می‌فرماید: زندگی تاریکی که خداوند دشمن خود را از آن برحذر داشته است عذاب قبر است.(64)
13ـ فشار قبر
نوشته شده توسط فرید.ح.س در نهم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
نتیجه ی مسخره


روزی در مجلس امام سجاد(ع)جمعی بودند گفتند ما آمده ایم شما حدیثی بفرمایید.
حضرت می دانست در مجلس از منافقین هستند از آن جمله ضمره بن ضرار ،که ایمان و خشوع قلب نداشت.حضرت گفت چه کنیم اگر ساکت شویم نگوییم میگویند بخل کرده و علمش را آشکار نکرد و اگر بگوییم استهزا می کنند... ولی می گوییم.


آنگاه فرمود:جدم خاتم انبیاء محمد(ص) فرموده است:هرکس می میرد روحش بالای نعش اوست(در غسالخانه بالای بدن است و در تابوت بالای تابوت است) رو به اهلش می کند و می گوید: ای اهل من گول دنیا را نخورید، دیدید من این همه جان کندم حالا می خواهم به سوراخ گور بروم...این هوس ها فایده ندارد از حلال و حرام جمع کردم ،آنجا باید حساب پس دهم.شما حرص نزنید و از حرام فرار کنید.
این را فرمود.ضمره جاهل استهزا کرد و از روی مسخره گفت: اگر حرف می زند خوب است از دوش آنهایی که او را می برند فرار کند.


حضرت ساکت شد.ضمره بلند شد و رفت.
چند روز گذشت.روزی ابوحمزه ثمالی از خانه در آمد که نزد امام سجاد (ع)بیاید.در اثنای راه یکی از دوستانش به او خبر داد که ضمره مرد.
خودش نقل می کند که :برم ببینم چه می شود .وقتی رسیدم جنازه اش را می خواستند به خاک بسپارند.گفتم بروم جلو ببینم چه می بینم. به بهانه اینکه می خواهم من صورتش را به خاک بگذارم داخل گورش شدم.به خدای واحد قسم ،دیدم لبهایش می جنبد و می گوید:" ویل لک ویل لک" : وای بر تو ضمره دیدی به آنچه امام می گفت رسیدی.!


لرزیدم.نتوانستم قرار بگیرم زود از گورش بیرون آمدم.خدمت امام سجاد (ع) رسیدم و گفتم:آقا آن کسی که آن روز مسخره میکرد مرد و خودم شنیدم : که می گفت: ای بدبخت!وای بر تو! دیدی آنچه امام می گفت حق و صدق بود و به آن رسیدی ؟

نوشته شده توسط فرید.ح.س در هشتم اسفند ۱۳۸۹ | یک نظر
وادی السلام و برهوت

وادی السلام محل ظهور و تجمع ارواح سعادتمند و برهوت صحرای خشک و بی آب و علفی که مظهر دوزخ برزخی و محل ارواح خبیث است .
نوشته شده توسط فرید.ح.س در هفتم اسفند ۱۳۸۹ | نظر بدهید
قابیل در برهوت



روزی مردی وارد مجلس خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله ) شد واظهار وحشت کرد و گفت : چیز عجیبی دیدم ، فرمود : چه دیدی ؟ گفت: زنم سخت مریض شده بود ، به من گفتند اگر از چاهی که در برهوت است آب بیاوری خوب می شود.

با خود مشکی آب برداشتمو به آنجا رفتم ، صحرای وحشتناکی را دیدم، با اینکه خیلی ترسیدم ولی مقاومت کردم و در جستجوی چاه بودم، ناگهان از سمت بالا چیزی مثل زنجیر صدا داد و به پایین آمد. دیدم شخصی است و می گوید : مرا سیراب کن که هلاک شدم، چون سر بلند کردم که ظرف آب را به او بدهم، دیدم مردی است که زنجیر به گردن اوست و تا خواستم به او آب دهم او را به بالا کشاندند تا نزدیک قرص آفتاب باز دیدم پایین آمد و اظهار عطش کرد. خواسنم آب دهم که او را به بالا کشاندند.

سه مرتبه چنین شد و من سرمشک را بسته و به او آب ندادم.آمدم خدمت شما ببینم او کیست ؟حضرت فرمود : این بدبخت قابیل است که برادرش را کشت، تا روز قیامت معذوب است تا در آخرت به جهنم برسد (کتاب عربی همان / صفحه ی 111)

احمد بن عمر می گوید:

خدمت امام صادق(علیه السلام)عرض کردم برادر من در بغداد است ونگرانم أر آن جا بمیرد فرمود: باک نداشته باش که هر جا بمیرد ، چون هیچ مومن در شرق یا غرب زمین باقی نم ماند مگر اینکه خدا روح او را در وادی السلام با ارواح مومنین دیگر قرار دهد .
نوشته شده توسط فرید.ح.س در ششم اسفند ۱۳۸۹ | یک نظر
زندگی برزخی
ترسیمی از زندگی برزخی

بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ و حقیقت این عالم آگاهی کامل بدست آورند ولی باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد.

به قول یکی از بزرگان عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است اگر به بچه در شکم مادر بگویند در ورای این محل تو عالمی است که بسیار بزرگتر از شکم مادر است نمی‌تواند ادارک کند و بفهمد (5) با این حال می‌توان صورتی ناقص و شبحی مبهم از آن جهان را ترسیم کرد از این رو بدن برزخی و عذاب و نعمتهای آنجا را به لذت و یا نعمتهای موقع خواب تشبیه کرده‌اند اگر آن چه را در جهان رویا و در عالم تصور از خود مشاهده می‌کنیم با واقعیتی بیشتر و حقیقتی روشن‌تر تجلی کند باید نام آن را زندگی برزخی بگذاریم. موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند اما شکل و صورت و حد دارند. آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست در جهان برزخ آثار ماده مثل گرمی و سردی و شیرینی و تلخی و شادمانی و غمگینی وجود دارد هر چند خود ماده وجود ندارد. بدن ما در برزخ بدن مثالی است. یعنی از لحاظ شکل به عین همین بدن است ولی دیگر جسم و ماده نیست بلکه لطیف است.

برچسب‌ها: زندگی در برزخ, زندگی پس از مرگ
نوشته شده توسط فرید.ح.س در پنجم بهمن ۱۳۸۹ | نظر بدهید
آیا برزخ جنبه همگانی دارد؟
آیا برزخ جنبه همگانی دارد؟

آیا تمام کسانی که از دنیا می‌روند و به جهان برزخ منتقل می‌شوند همه حیات آگاهانه دارند؟ یا گروهی همانند کسانی که به خواب فرو می‌روند حیات برزخیشان ناآگاهانه است و گویی در قیامت از خواب بیدار می‌شوند و هزاران سال را ساعتی می‌پندارند؟ از آیه 55 سوره روم معنای دوم استفاده می‌شود که فرموده است: یُوم تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ مالَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ روزی که قیامت برپا می‌شود گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی توقف نکرده‌اند. البته این معنی در صورتی است که آیه را به معنی ناچیز بودن عالم دنیا یا عالم برزخ در برابر قیامت تفسیر نکنیم ولی بعضی از آیاتی که به مساله برزخ اشاره می‌کند مثل آیه 100 سوره مومنون مطلق و عام است که می‌فرماید: «من وارئهم برزخ الی یوم یبعثون» و از روایات فشار قبر هم استفاده می‌شود که عمومیت دارد و همه به استثنای بعضی از اولیاء الله به آن گرفتار می‌شوند و سووال قبر گرچه در روایات برای دو گروه ذکر شده کسانی که دارای ایمان خالص و یا کفر خالص‌اند و بقیه به حال خود رها می‌شوند اما تعبیر «یلهی عنهم» مفهومش این نیست که آنها برزخ ندارند بلکه سووال قبر در باره آنها نیست.(
نوشته شده توسط فرید.ح.س در سوم بهمن ۱۳۸۹ | نظر بدهید
پاسخ به یک شبهه
پاسخ به یک شبهه

برای بعضی شبهه‌ای ایجاد شده و شاید بخاطر آن جسم مثالی را انکار کرده‌اند و آن شبهه عبارت است از این که اعتقاد به وجود جسم مثالی موجب اعتقا به مساله تناسخ خواهد شد زیرا تناسخ چیزی جز این نیست که روح واحد منتقل به جسمهای متعدد گردد

.
پاسخ این شبهه این است که اگر قالب مثالی را در باطن این بدن عنصری بدانیم انتقال به بدن دیگری مطرح نخواهد بود و جایی برای سوال تناسخ باقی نمی‌ماند.


به علاوه شیخ بهایی می‌گوید: تناسخ که تمام مسلمانان اتفاق بر بطلان آن دارند این است که ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح در عالم برزخ به اجسام مثالی تا پایان مدت برزخ و سپس انتقال به بدنهای نخستین در قیامت هیچگونه ربطی به مسئله تناسخ ندارد،(9) از این رو نظریه تناسخ منافی با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و ائمه طاهرین صریحاً آن را کفر خوانده‌اند امام رضا (ع) می‌فرماید: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کافر شده و بهشت و دوزخ را دروغ تلقی نموده است.
روایات اسلامی با صراحت از جسم مثالی خبر می‌دهد و آن را تایی می‌کند. از آن جمله روایت معتبری از امام صادق (ع) است که در پاسخ به سوال یکی از یارانش که گفته بود عده‌ای معتقدند که ارواح مومنین در چنیه‌دان پرندگان سبز رنگی در اطراف عرش قرار می‌گیرند امام فرمود: نه چنین نیست مومن گرامی‌تر است نزد خدا از این که روحش را در چینه دان پرنده‌ای قرار دهد بلکه ارواح در بدنهایی شبیه بدنهای سابق خواهند بود. (10)
در حدیث دیگری از همان حضرت می‌خوانیم: هنگامی که خداوند روح مومن را قبض می‌کند او را در قالبی همچون قالبش در دنیا قرار می‌دهد.(11)


بنابراین هم عذاب و فشار قبر و هم شادی و نعمت همه با قالب مثالی و بدن سبک صورت می‌گیرد و لذا اگر مرده‌ای را بسوزانند و خاکسترش را به باد دهند و اصلاً برای او قبری نباشد و یا مرده‌ای را درنده‌ای بخورد و یا به دریا بیندازند باز هم فشار و عذاب یا شادی در قبر واقعی که همان جایگاه روح در قالب مثالی است خواهد داشت چون لذت و شادی مربوط به روح است آن هم با بدن سبک و لطیف و هر رفتاری که با بدن سنگین شود کاری به آن بدن سبک ندارد

بنابراین زندگی عالم برزخ مانند زندگی در عالم خواب است برای بدن سنگینی که به خواب رفته اگر انواع رختخوابهای نرم و گرم و لطیف آماده شود باز ممکن است آن شخص خوابیده در عالم خواب شدیدترین ناگواریها را بچشد ولی ما که آن بدن سنگین او را مشاهده می‌کنیم خیال می‌کنیم آرام است البته این مسئله مربوط به عالم برزخ است و حساب قیامت از حساب برزخ جداست در آنجا انسانها مجدداً بدن آنها در قبر ساخته و پرداخته و استخوانهای پوسیده و پخش شده جمع می‌شوند و انسان با بدن سنگین خود مبعوث خواهند شد
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دوم بهمن ۱۳۸۹ | یک نظر
حیات برزخی پیامبر و امام
حیات برزخی پیامبر و امام

جمعی از فرقه و هابیت که از عمق مسایل بی اطلاع‌اند و به جمود فکری معروفند با تکیه به ظاهر ابتدایی بعضی از آیات قرآن و بدون بررسی آیات دیگر اصرار دارند که هر گونه حیات و علم و آگاهی را حتی از پیامبر (ص) بعد از وفات نفی کنند و یکی از دلایل آنها برای نفی توسل همین ادعاست آنها می‌گویند پیامبر (ص) از دنیا رفت و مرده است و از مرده کاری ساخته نیست و عجیب‌تر این که از آیات قرآن برای این منظور کمک می‌گیرند مثلاً به این آیه تمسک می‌کنند که می‌فرماید: ما انت بمسمع من فی القبور یعنی تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنها که در قبرها خفته‌اند برسانی
یا به آیه دیگر می‌فرماید: انک لا تسمع الموتی تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش مردگان برسانی استناد کرده‌اند و چنین استنباط کرده‌اند که مردگان حتی پیامبر مطلقاً چیزی نمی‌فهمند در حالی که به آیاتی که حیات برزخی را برای همه انسانها مطرح می‌کند توجهی نکرده‌اند. پیامبران مانند انسانها از حیات برزخی برخوردارند و آیات مورد بحث سخن از عدم درک مردگان به طور عادی و طبیعی می‌گویند که ارتباط انسان در جهان برزخ با عالم دنیا قطع می‌شود جز در مواردی که خداوند فرمان می‌دهد این ارتباط برقرار گردد به همین دلیل در شرایط عادی ما نمی‌توانیم ارتباط با مردگان پیدا کنیم از این رو در جنگ بدر پیامبر (ص) دستور داد که اجساد کفار را بعد از پایان جنگ در چاهی بیفکنند سپس آنها را صدا زد و فرمود: آیا شما آنچه را که خدا و رسولش وعده داده بود به حق یافتند؟ من که آنچه را خداوند به من وعده داده بود به حق یافتیم در اینجا عمر اعتراض کرد و گفت ای رسول خدا چگونه با اجسادی سخن می‌گویی که روح در آن نیست؟ پیامبر (ص) فرمود: شما سخنان مرا از آنها بهتر نمی‌شنوید چیزی که هست آنها توانایی پاسخ‌گویی را ندارند. این حدیث در کتابهای اهل سنت وجود دارد.
در سرگذشت جنگ جمل نیز علی (ع) همین سخن را با کعب بن سور داشتند. علی (ع) هنگامی که از صفین بر می‌گشتند در کنار قبرستانی که پشت دیوار شهر کوفه قرار داشت رسیدند آنها را مخاطب ساخته سخنانی در ناپایداری دنیا به آنها گفتند سپس فرمودند: این خبری است که نزد ما است نزد شما چه خبر است؟ بعد حضرت فرمود اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود به شما خبر می‌دهند که بهترین زاد و توشه آخرت تقوی است.
این بیان دلیل بر این است که آنها سخنان را می‌شنوند و قادر بر پاسخ گویی هستند اما اجازه ندارند پاسخ دهند و دلیل دیگر تلقین لا اله الا الله به مردگان است که از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند که فرمود: لَقِّنُوا مُوًتاکُم‌ٌ لا اِلهُ اِلاّ الله مردگان خود را تلقین لا اله الا الله کنید.
و از طرفی حساب پیامبر (ص) و مردان خدا از دیگران جداست آنها همانند شهدا بلکه در صف مقدم بر آنان قرار دارند و زندگان جاویدند و به مصداق احیا عند ربهم یرزقون از روزیهای پروردگار بهره می‌گیرند و به فرمان خداوند ارتباط خود را با این جهان حفظ می‌کنند همان گونه که در این جهان می‌توانند با مردگان همچون کشتگان بدر ارتباط برقرار سازند. از این رو در روایات فراوانی که در کتب اهل سنت و شیعه آمده است می‌خوانیم پیامبر (ص) و امامان (ع) سخن کسانی را که از دور و نزدیک بر آنها سلام می‌فرستند می‌شنوند و به آنها پاسخ می‌گوید و حتی اعمال امت را بر آنها عرضه می‌دارند.
نکته دیگر این است که ما ماموریم که در تشهد نماز سلام بر پیامبر (ص) بفرستیم و این اعتقاد همه مسلمین اعم از شیعه و اهل سنت است چگونه ممکن است او را مخاطب سازیم به چیزی که هرگز آن را نمی‌شنود و دلیلی ندارد که ما این خطابها را حمل بر مجاز کنیم.
نوشته شده توسط فرید.ح.س در پنجم آذر ۱۳۸۹ | نظر بدهید

موانع فشار وعذاب قبر

آنچه می‌تواند از فشار و یا عذاب قبر جلوگیری کند اموری است که در روایات ذکر شده است که عبارتند از:
1ـ اعمال صالح:
امام صادق (ع) می‌فرماید: چون مومن وارد قبرش شود نماز در جانب راست و زکاه در طرف چپ او قرار می‌گیرد و نیکی بر او سایه می‌افکند و صبر در گوشه‌ای قرار گیرد هنگامی که دو فرشته برای پرستش بر او داخل شوند صبر به نماز و زکاه و نیکی گوید: مواظب صاحب خود باشید و اگر شما عاجز از مواظبت او هستید من از او مواظبت کنم.(73)
2ـ اتمام رکوع: امام باقر (ع) کسی که رکوعش را تمام کند وحشت قبر او را نمی‌گیرد(74).
3ـ کمک به همنوعان: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که غم و اندوه مؤمنی را برطرف کند خداوند غم و غصه آخرت او را بر طرف می‌کند و از قبرش در حالی که دلی شاد دارد خارج می‌شود(75).
4ـ نماز شب: امام رضا (ع) می‌فرماید: مواظبت در انجام نماز شب کنید بنده‌ای که در آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز گذارد و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت وتر را بجا آورد و در قنوتش هفتاد بار استغفار کند از عذاب قبر و آتش در پناه خدا باشد و عمرش طولانی و روزی او فراوان گردد(76).
5ـ پاشیدن آب بر روی قبر: از امام صادق (ع) در باره پاشیدن آب بر روی قبر پرسیده شد حضرت فرمود: تا وقتی که رطوبت در خاک قبر باقی است عذاب از میت کناره می‌گیرد(77).
6ـ مرگ هنگام نزول رحمت: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد خداوند او را از فشار قبر محافظت می‌کند(7
7ـ چهار بار به حج رفتن: امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که چهار حج بجا آورد هیچ گاه او فشار قبر نمی‌گیرد.(79)
8ـ تلاوت بعضی از سوره‌های قرآن مثل سوره زخرف و قرائت سوره نساء در هر جمعه و قرائت سوره قلم در نماز واجب یا مستحب چنان که در روایات ذکر شده است.(80)
9ـ ذکر لا اله الا الله: پیامبر (ص) می‌فرماید: هر کس در هر روز صد بار لا اِلهُ اِلاّ اللهُ الْمُلِکْ الْحُقًّ الْمْبِینُ بگوید برای او امان از تنگدستی و از ترس قبر خواهد بود و بی نیازی را برای وی جلب می‌کند و درهای بهشت را به روی او گشاده دارد.(81)
10ـ تلقین پس از دفن: امام صادق (ع) فرمود: چه چیز مانع است شما را از این که کاری کنید که میت شما از دیدن منکر و نکیر در امان باشد راوی می‌گوید گفتم چه کنیم؟ حضرت فرمود: چون میت دفن شد باید ولی او نزد قبرش بماند و دهان خود را نزد سمت سر آن میت نزدیک کند پس به صدای بلند تلقین بخواند پس منکر به نکیر می‌گوید برویم زیرا حجت را به او تلقین کردند.(82)
11ـ قرار دادن دو چوب با میت: امام باقر (ع) می‌فرماید: تا دو چوب تر باشند میت معذب نمی‌شود و بعد از خشک شدن آن دو چوب هم او را عذابی نیست ان شاء الله(83)
12ـ خیرات بازماندگان: امام صادق (ع) می‌فرماید: میت در فشار و رنج بسر می‌برد به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می‌دهد(84).
13ـ گذاشتن تربت حضرت ابی عبد الله (ع) در قبر: روایتی نقل شده که زن بدکاره ای زنا می‌داد و اولاد خود را که از طریق زنا متولد شده بودند با آتش می‌سوزاند و غیر از مادرش از این ماجرا کسی خبر نداشت وقتی آن زن از دنیا رفت زمین او را قبول نمی‌کرد او را به جای دیگر منتقل کردند باز زمین او را نپذیرفت. جریان را به امام صادق (ع) گزارش دادند حضرت به مادرش فرمود: زمین این زن را قبول نمی‌کند چون خلق خدا را به عذابی که مختص خدا است عذاب کرده است در قبر او تربت امام حسین (ع) بگذارید پس چنین کردند خداوند عیب او را پوشاند و زمین او را پذیرفت.(85)
14ـ محبت اهل بیت (ع): پیامبر (ص) فرمودند: محبت و علاقه به من و اهل بیتم در هفت جای بسیار هولناک کار ساز و نجات بخش است: 1ـ هنگام مرگ 2ـ در قبر 3ـ هنگام زنده شدن مردگان در قیامت 4ـ هنگام باز شدن کتاب عمل 5ـ هنگام حساب 6ـ هنگام سنجش افکار و اعمال 7ـ زمان عبور از صراط(86)
15ـ صلوات بر پیغمبر: پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: صلوات بر من سبب نور در قبر می‌شود.(87)
16ـ اخلاق پسندیده: پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت فاطمه (ع) محشور می‌شوند 1ـ زنی که با فقر و تنگدستی شوهر خود بسازد. 2ـ زنی که با بد اخلاقی شوهر صبر و بردباری خود را از دست ندهد. 3ـ زنی که مهریه خود را به شوهر ببخشد(8
17ـ زیارت قبر امام حسین (ع): در روایت است که یکی از پاداشهایی که خداوند به زایر قبر امام حسین (ع) می‌دهد آن است که از عذاب و فشارهای قبر او را نجات می‌دهد(89).
18ـ نماز و استغفار و صدقه بازماندگان:
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: سخت‌ترین شبها شب اول قبر است که شما می‌توانید با پرداخت صدقه به مردگان خود ترحم کنید و اگر مالی برای صدقه نداشتید لااقل دو رکعت نماز بخوانید و به روح او هدیه کنید که خداوند از آن لحظه هزار فرشته‌ای به سوی قبرش می‌فرستد که با هر فرشته‌ای لباسی است و قبر او را از تنگی و فشار رهانیده و وسعت می‌بخشد(90).
امام صادق (ع) می‌فرماید: اِنُّ الْمُیِّتَ لَیُفْرُحْ بِالتَّرُحْمِ عُلَیًهِ وُالاْسًتِغْفارِ لَهْ کَما یُفْرُحْ الْحُیًّ بِالْهُدِیُهِ همانگونه که زندگان با هدایا شاد می‌شوند اهل قبر و برزخیان با ترحم و استغفاری که نسبت به آنان می‌شود شاد می‌گردند(91).
پیامبر (ص) به قبری که روز گذشته انسانی در آن دفن شده بود عبور فرمود در حالی که بستگان او می‌گریستند حضرت فرمود: دو رکعت نماز سبک از آنچه شما سبک می‌شمارید در نزد صاحب این قبر از همه دنیای شما محبوب‌تر است(92).
19ـ زیارت قبور: امام صادق (ع) در باره زیارت قبرها می‌فرماید: اموات با شما انس می‌گیرند و چون از ایشان دور شوید دچار وحشت شوند(93).
20ـ ارشاد و هدایت جامعه: علی (ع) می‌فرماید: کسی که افراد مستضعف فکری را تقویت کند و او را در برابر مخالفان راه ما با اسلحه استدلال مجهز کند در برزخ مورد لطف مخصوص خداوند قرار می‌گیرد و خداوند عقاید حقه را به او تلقین می‌کند و قبر او را به صورت بهترین باغهای بهشتی در می‌آورد(94).
21ـ شاد کردن مومن: امام صادق (ع) می‌فرماید: هر که به مومنی شادی رساند خداوند از آن شادی مخلوقی آفریند که هنگام مرگ دیدارش کند و به او گوید: ای دوست خدا مژده باد تو را به کرامت و رضوان خدا پس همواره همراه او باشد تا داخل قبرش شود و به او همان سخن را گوید و چون از گور برخیزد به او همچنان گویند و همواره در کنار او باشد و هنگام هر ترسی او را مژده می‌دهد مومن به او می‌گوید: تو کیستی خدایت رحمت کند؟ گوید من آن شادی هستم که به فلانی رساندی(95).
نوشته شده توسط فرید.ح.س در دوم فروردین ۱۳۸۹ | نظر بدهید
اساب عذاب و فشار قبر
اسباب عذاب و فشار قبر

آنچه در روایات بعنوان اسباب و عوامل عذاب و فشار قبر ذکر شده است عبارتند از:


1ـ سخن چینی

2ـ عدم احتراز از بول

3ـ بد رفتاری با خانواده

4ـ کمک نکردن به هم نوع

5ـ کفران نعمت

6ـ غیبت

7ـ سبک شمردن نماز

8ـ بی اعتنایی به ضعیف


امام علی (ع) می‌فرماید: عُذابْ الْقَبًرِ یُکُونْ مِنُ النّمِیُهِ وُ الْبُوًلِ وُ عُزْبِ الرُجْلِ عُنً اَهًلِهِ عذاب قبر از سخن چینی و پرهیز نکردن از بول و دوری مرد از زنش حاصل می‌شود.(67)


ابن عباس روایت کرده است که عذاب قبر سه ثلث است یک سوم برای غیبت و یک سوم برای سخن چینی و یک سوم برای بی‌احتیاطی در تطهیر بول(6


امام صادق (ع) می‌فرماید: فشار قبر برای مؤمن کفاره تضییع نعمتهایی است که نموده است در مورد سعدبن معاذ که گرفتار فشار قبر بود دلیلش را پیامبر (ص) چنین ذکر فرمود که: همان سعد برای اهل خانه‌اش بد زبانی می‌کرد(70).


امام صادق (ع) می‌فرماید: اگر مومنی توانایی بر آوردن حاجت مومنی را داشته باشد و بر نیاورد خداوند در قبر بر او مار عظیمی را که شجاع نام دارد مسلط می‌کند تا پیوسته انگشتان او را بگزد(71).


امام صادق (ع) می‌فرماید: مردی از مردان خدا را در قبرش می‌نشانند و به او می‌گویند ما صد تازیانه به تو می‌زنیم می‌گوید من طاقت ندارم پس کم کردند تا رسیدند به یک تازیانه او می‌گوید به چه سبب مرا می‌زنید؟ می‌گویند به سبب آنکه روزی بدون وضو نماز خواندی و بر ضعیفی گذشتی و او را یاری نکردی پس او را یک تازیانه از عذاب خدا زدند که قبرش مملو از آتش شد(72

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در سه شنبه 6 اسفند 1395برچسب:,ساعت 8:8 توسط امیر علی عرفانیان |




الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82
جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی
امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک
سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی
قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش
به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53
شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319
سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم
نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم
دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740
مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو
رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59
دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین
بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه
فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی
کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه
کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست